گنجور

شمارهٔ ۳۰

چنان ز خلق ملولم که تا به چشم نیاید
مرا خیال کسی روز و شب ز خواب گریزم
به سایه چون روم از تاب آفتاب یقین دان
که من ز سایه خود نی ز آفتاب گریزم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان ز خلق ملولم که تا به چشم نیاید
مرا خیال کسی روز و شب ز خواب گریزم
هوش مصنوعی: من آنقدر از مردم دلزده هستم که حتی فکر کسی در چشمم نیفتد، به همین خاطر روز و شب از خواب فرار می‌کنم.
به سایه چون روم از تاب آفتاب یقین دان
که من ز سایه خود نی ز آفتاب گریزم
هوش مصنوعی: وقتی به سایه پناه می‌برم تا از گرمای خورشید در امان باشم، بدان که من نه از سایه‌ام فرار می‌کنم و نه از تابش آفتاب.