گنجور

شمارهٔ ۹

لب لعل تو کام اهل وفا
لعلیل الفراق فیه شفا
دردنوشان جام درد تواند
صف نشینان بارگاه صفا
کی به روی تو خوش توانم زیست
همچو موی تو فتنه ای ز قفا
یاری از کس نخواهم اندر عشق
حسبی الله وحده وکفی
به جفا داغ دیگران مپسند
چند می سوزیم به داغ جفا
گر چو یوسف زما شوی غایب
همچو یعقوب ما و یا اسفا
جرم جامی هوای خوبان ست
غفرالله ذنبه و عفی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.