گنجور

شمارهٔ ۸

گاه در دل ساز و گه در دیده جا
هر دو جای توست ای بدرالدجی
طوبی آمد قد تو وقت خرام
گر خرامد سوی ما طوبی لنا
تا به هر چشمی ز راهت سرمه برد
چشم من دارد غباری از صبا
می نگویم بنده خویشم شمار
نیست حکمی بنده را بر پادشا
خواهم از دل برکشم پیکان تو
لیکن از دل برنمی آید مرا
پرده بگشا چون نمودی آن دو زلف
تا رخت بینیم بعد از عمرها
گر سر جامی جدا سازی به تیغ
به که سازی زآستان خود جدا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گاه در دل ساز و گه در دیده جا
هر دو جای توست ای بدرالدجی
هوش مصنوعی: گاهی در دل نغمه‌ها و گاهی در نگاه‌هایم هستی. هر دو جا، تو ای روشنایی شب، برای من قرار داری.
طوبی آمد قد تو وقت خرام
گر خرامد سوی ما طوبی لنا
هوش مصنوعی: وقتی تو با ناز و Elegance قدم می‌زنی، درخت طوبی (نماد بهشت) به سراغ ما می‌آید و این برای ما خوشبختی به ارمغان می‌آورد.
تا به هر چشمی ز راهت سرمه برد
چشم من دارد غباری از صبا
هوش مصنوعی: هرچند که چشمان دیگران از زیبایی تو آراسته می‌شود، چشمان من با غباری که از نسیم صبح می‌آید، پر شده است.
می نگویم بنده خویشم شمار
نیست حکمی بنده را بر پادشا
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که بنده‌ایم، چرا که هیچ فرمانی بر بنده‌گان از سوی پادشاه وجود ندارد.
خواهم از دل برکشم پیکان تو
لیکن از دل برنمی آید مرا
هوش مصنوعی: می‌خواهم احساسات تو را از دل بیرون بکشم، اما این کار برایم ممکن نیست.
پرده بگشا چون نمودی آن دو زلف
تا رخت بینیم بعد از عمرها
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن تا آن دو زلف را ببینیم، تا بعد از سال‌ها چهره‌ات را ببینیم.
گر سر جامی جدا سازی به تیغ
به که سازی زآستان خود جدا
هوش مصنوعی: اگر سر جامی را با شمشیر جدا کنی، بهتر است که این کار را از آستان خودت دورتر انجام دهی.