شمارهٔ ۸۵
هر کجا زد خیمه چون ماه سپهر آن آفتاب
بیدلان از رشته جان ساختند آن را طناب
بس که در هر منزلی آید ز چشمم سیل خون
خیمه ها در دیده مردم نماید چون حباب
تا نشانم گرد راهش هر طرف تابد عنان
پیش پیش خیل او پاشم ز ابر دیده آب
او دهد جولان سمند و من در آن غم کز چه رو
دست او گیرد عنان یا پای او بوسد رکاب
بیش ازین گو آفتاب آن عارض نازک مسوز
ورنه آهی برکشم از دل که سوزد آفتاب
ز آفتاب آن رخ چه سان پوشد کسی کز نازکی
تاب می نارد که بر وی سایه اندازد نقاب
جامی از غم مرد چون تاخیر قتلش کرد یار
آه کز بخت وی این تاخیر شد عین شتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر کجا زد خیمه چون ماه سپهر آن آفتاب
بیدلان از رشته جان ساختند آن را طناب
هوش مصنوعی: هر جا که همچون ماه در آسمان خیمه میزند، آن آفتاب بیدلان (عاشقان) بر اساس رشته جان خود آن را به طناب تبدیل میکنند.
بس که در هر منزلی آید ز چشمم سیل خون
خیمه ها در دیده مردم نماید چون حباب
هوش مصنوعی: چنان که از چشمانم اشک و خون ریخته میشود، در هر مکانی، تا آنجا که گویا خیمههای مردم را تحت تاثیر قرار میدهد و به شکل حبابی در میآید.
تا نشانم گرد راهش هر طرف تابد عنان
پیش پیش خیل او پاشم ز ابر دیده آب
هوش مصنوعی: من با اشتیاق و امید، به هر سو که بروم، میخواهم نشانههایی از حضور او بگذارم و با جمعیت او همراه شوم. اشکهایم مثل باران نازل میشود و من به یاد او، در این مسیر پیش میروم.
او دهد جولان سمند و من در آن غم کز چه رو
دست او گیرد عنان یا پای او بوسد رکاب
هوش مصنوعی: او اسبش را به راحتی میرانَد و من در این اندیشهام که چرا دستش را بر مهار میزند یا پایش را میبوسد.
بیش ازین گو آفتاب آن عارض نازک مسوز
ورنه آهی برکشم از دل که سوزد آفتاب
هوش مصنوعی: دیگر از این بیشتر نگو، زیرا که چهرهی زیبا را نسوزان. در غیر این صورت، از دل من آههای برمیآید که آتش افروزد.
ز آفتاب آن رخ چه سان پوشد کسی کز نازکی
تاب می نارد که بر وی سایه اندازد نقاب
هوش مصنوعی: چگونه میتواند کسی از تابش آفتاب چهرهاش را بپوشاند، در حالی که او به قدری لطیف است که سایهاش نمیتواند بر او بیافتد و همچون نقابی او را بپوشاند؟
جامی از غم مرد چون تاخیر قتلش کرد یار
آه کز بخت وی این تاخیر شد عین شتاب
هوش مصنوعی: مرد غمگینی که منتظر کشته شدنش بود، با تأخیری که دوستش در این کار ایجاد کرد، به شدت آهی کشید و گفت که این تأخیر در واقع جزو حوادث ناگوار زندگی اوست.