گنجور

شمارهٔ ۵۵

خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا
نیاز پرور عشقم به ناز دار مرا
مگو به طرف چمن جلوه ریاحین بین
دلم اسیر تو با دیگران چه کار مرا
ز گشت باغ چه خیزد ز گل چه بگشاید
درون جان ز تو صد گونه خارخار مرا
مگو به هر چه کنم اختیار ده که نماند
به پیش حکم تو یارای اختیار مرا
کمند زلف توام بند می نهد بر پای
وگرنه نه عزم رحیل است ازین دیار مرا
ز جام لعل لبت جرعه ای کرم فرمای
که کشت نرگس مست تو در خمار مرا
به درد غصه و اندوه ازان خوشم جامی
که صاف عیش و طرب نیست خوشگوار مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا
نیاز پرور عشقم به ناز دار مرا
هوش مصنوعی: زیبایی و ناز تو برایم بسیار دلپذیر است، ای گل سرسبد، عشق من به محبت و لطافت تو نیازمند است.
مگو به طرف چمن جلوه ریاحین بین
دلم اسیر تو با دیگران چه کار مرا
هوش مصنوعی: نیا به من بگو که در چمن گل‌ها را ببینم، چون دلم در بند توست و نگران این نیستم که تو با دیگران چه کار می‌کنی.
ز گشت باغ چه خیزد ز گل چه بگشاید
درون جان ز تو صد گونه خارخار مرا
هوش مصنوعی: از طراوت باغ چه چیزی به دست می‌آید و از گل چه گلی شکوفا می‌شود؟ در درون وجود من، به خاطر تو، صد نوع رنج و درد وجود دارد.
مگو به هر چه کنم اختیار ده که نماند
به پیش حکم تو یارای اختیار مرا
هوش مصنوعی: نگو که هرچیزی را که بخواهی، به من اختیار بده، زیرا توانایی من در انتخاب و تصمیم‌گیری در برابر اراده تو وجود نخواهد داشت.
کمند زلف توام بند می نهد بر پای
وگرنه نه عزم رحیل است ازین دیار مرا
هوش مصنوعی: زلف‌های تو همچون کمند بر پایم می‌افتد و مرا در این مکان نگه می‌دارد، وگرنه من هیچ نیتی برای ترک این دیار ندارم.
ز جام لعل لبت جرعه ای کرم فرمای
که کشت نرگس مست تو در خمار مرا
هوش مصنوعی: از لب‌های زیبا و قرمشت مقداری از نوشیدنی گرانبها به من بده تا اوصاف زیبایی‌ات در من اثر کند و مرا در حالتی خوش و مست فرو برد.
به درد غصه و اندوه ازان خوشم جامی
که صاف عیش و طرب نیست خوشگوار مرا
هوش مصنوعی: من از درد و غم خوشحال‌ترم، چون جامی که صاف و بی‌دردسر نیست، برای من شیرین و دلپذیر است.