گنجور

شمارهٔ ۴۱۴

آن کیست که شهری همه دیوانه اویند
مفتون شده نرگس مستانه اویند
زان پیش که شمع رخش افروخته گردد
مرغان اولی اجنحه پروانه اویند
زان دم که به پیمانه لبش چاشنیی ریخت
جانها مگسان لب پیمانه اویند
هر کس که ز عشقش زده دم از مژه خوبان
جاروب کشان در کاشانه اویند
چشمان منش خانه و من مرده ز غیرت
کین مردمکان بهر چه هم خانه اویند
زلف ار به کفم می ننهد کاش ببخشد
مویی دو سه بگسسته که در شانه اویند
افسانه جامی مشنو خواجه که خلقی
در خواب اجل رفته ز افسانه اویند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کیست که شهری همه دیوانه اویند
مفتون شده نرگس مستانه اویند
هوش مصنوعی: کیست آن شخص که در میان مردم شهر، همه به عشق و جذابیت او دیوانه و مجذوب شده‌اند و نگاه فریبنده‌اش مانند نرگس مستانه باعث شگفتی و شیفتگی آن‌هاست؟
زان پیش که شمع رخش افروخته گردد
مرغان اولی اجنحه پروانه اویند
هوش مصنوعی: قبل از آنکه زیبایی و نور چهره‌اش به همه نمایان شود، پرندگان ابتدایی، بال و پر می‌زنند و شوق پرواز دارند.
زان دم که به پیمانه لبش چاشنیی ریخت
جانها مگسان لب پیمانه اویند
هوش مصنوعی: از لحظه‌ای که ملایمتی به لبان او اضافه شد، جان‌ها مانند مگس‌ها به سمت او جذب شدند.
هر کس که ز عشقش زده دم از مژه خوبان
جاروب کشان در کاشانه اویند
هوش مصنوعی: هر کسی که از عشق فردی دلخور شده باشد، چشمان زیبا و دلربای او همچون جارویی است که در خانه‌اش حضور دارد و او را درگیر کرده است.
چشمان منش خانه و من مرده ز غیرت
کین مردمکان بهر چه هم خانه اویند
هوش مصنوعی: چشمان من مانند منزلی است و من از حسادت و غیرت مرده‌ام، چرا که انسان‌های دیگری نیز به این خانه تعلق دارند.
زلف ار به کفم می ننهد کاش ببخشد
مویی دو سه بگسسته که در شانه اویند
هوش مصنوعی: اگر زلفت به دستم بیفتد، کاش چند موی پاره از آن را به من بدهی که در شانه‌ات جا مانده‌اند.
افسانه جامی مشنو خواجه که خلقی
در خواب اجل رفته ز افسانه اویند
هوش مصنوعی: ای خواجه، درباره داستان جامی نشنید که برخی از مردم در خواب غفلت به سر می‌برند و از حقیقت مرگ بی‌خبرند.