شمارهٔ ۴۱
می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را
می کشی بر صفحه امید حرف بیم را
روی تو در احسن التقویم اگر دیدی حکیم
کی نهادی ز آفتاب و مه رقم تقویم را
کشور خوبی مسلم شد تو را در گوش کش
حلقه خدمت سرافرازان هفت اقلیم را
عاشقان را خاک پای خود کنی هر دم خطاب
با فرودستان ز حد بیرون مبر تعظیم را
گر حسود از فتنه آتش زد جهان را باک نیست
آتش نمرود گلزار آمد ابراهیم را
حکمت آموز دل پاکت سروش غیب بس
گو معلم برشکن هنگامه تعلیم را
تیغ می رانی که جامی نقد جان تسلیم کن
هر چه فرمایی به جان استاده ام تسلیم را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را
می کشی بر صفحه امید حرف بیم را
هوش مصنوعی: در این شعر، گویا سخن از زیبایی و جذابیت چهره معشوق است که مانند رشتهای از نقره، در افکار و آرزوهای عاشق زنده میشود. حالتی از امید و ترس در دل عاشق به وجود میآورد که به نوعی تردید و انتظاری را نشان میدهد. هنرمندانه، زیبایی به وضوح تصویر میشود و به دلشوره و امید فرد عاشق اشاره دارد.
روی تو در احسن التقویم اگر دیدی حکیم
کی نهادی ز آفتاب و مه رقم تقویم را
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبای تو را در بهترین شکل و زیبا ببینی، حکیم چه زمانی از نور خورشید و ماه برای طراحی زیبایی تو استفاده کرده است؟
کشور خوبی مسلم شد تو را در گوش کش
حلقه خدمت سرافرازان هفت اقلیم را
هوش مصنوعی: کشور خوبی، تو را در دل خود جای داده است و مانند حلقة گوش، خدمتگزاران بزرگ از هفت اقلیم را به خود جذب کرده است.
عاشقان را خاک پای خود کنی هر دم خطاب
با فرودستان ز حد بیرون مبر تعظیم را
هوش مصنوعی: عاشقان را به خود نزدیکتر کن و هر لحظه با کسانی که در مرتبه پایینتری هستند، با احترام و وقار برخورد کن و از حد احترام و فروتنی فراتر نرو.
گر حسود از فتنه آتش زد جهان را باک نیست
آتش نمرود گلزار آمد ابراهیم را
هوش مصنوعی: اگر حسودان بخواهند با آتشسوزی و فتنه، دنیای ما را خراب کنند، برای ما مهم نیست. چرا که آتش نمرود نتوانست گلزار زندگی ابراهیم را از بین ببرد.
حکمت آموز دل پاکت سروش غیب بس
گو معلم برشکن هنگامه تعلیم را
هوش مصنوعی: ای دل پاک، از دانش و حکمت استفاده کن، که فرشته الهی به تو فریبایی میدهد. ای معلم، زمان آموزش را به هم بزن و فضای جدیدی ایجاد کن.
تیغ می رانی که جامی نقد جان تسلیم کن
هر چه فرمایی به جان استاده ام تسلیم را
هوش مصنوعی: تو با تیغی که به دست داری، دستور میدهی که جانم را فدای خواستههایت کنم. هر چه بگویی قبول دارم و برای انجام آن آمادهام.