شمارهٔ ۴۰۴
هر که خواهد سوی آن شوخ ستمگر گذرد
واجب آنست که اول قدم از سر گذرد
کاش جان بگسلد از تن که مگر همره باد
گه گهی جانب آن سرو سمنبر گذرد
آه ازان شوخ که بر هر سر راهی که روم
بهر محرومی من از ره دیگر گذرد
ناگهان گر گذرش سوی من افتد روزی
تا نبینم رخ او بیش روان تر گذرد
در چمن چون به هوای قد او گریه کنم
آب چشمم همه بر سرو و صنوبر گذرد
همنشینا نفسی پیش نظر حایل شو
طاقتم نیست که آن مه ز برابر گذرد
او به کف تیغ که جامی ز سر خود بگذر
من در آن غم که مباد از سر من درگذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که خواهد سوی آن شوخ ستمگر گذرد
واجب آنست که اول قدم از سر گذرد
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به محبوب بازیگوش و ستمگر دست یابد، لازم است که ابتدا بر مشکلات و موانع غلبه کند.
کاش جان بگسلد از تن که مگر همره باد
گه گهی جانب آن سرو سمنبر گذرد
هوش مصنوعی: ای کاش جانم از بدنم جدا شود تا با نسیم گاه و بیگاه به سوی آن سرو زیبا پرواز کنم.
آه ازان شوخ که بر هر سر راهی که روم
بهر محرومی من از ره دیگر گذرد
هوش مصنوعی: چقدر دردناک است که آن معشوقهی خوشخلق، همیشه در تمام جاهایی که من میروم، از راه دیگری عبور میکند و به من دسترسی ندارد.
ناگهان گر گذرش سوی من افتد روزی
تا نبینم رخ او بیش روان تر گذرد
هوش مصنوعی: اگر روزی به طور ناگهانی او به من نزدیک شود، نمیخواهم که چهرهاش را ببینم، زیرا دلم میخواهد با سرعت بیشتری از کنارم عبور کند.
در چمن چون به هوای قد او گریه کنم
آب چشمم همه بر سرو و صنوبر گذرد
هوش مصنوعی: وقتی در چمن به یاد قامت او اشک میریزم، آب چشمم بر روی سروها و صنوبرها جاری میشود.
همنشینا نفسی پیش نظر حایل شو
طاقتم نیست که آن مه ز برابر گذرد
هوش مصنوعی: دوستانم، ای یاران من، کنارم باشید و مانع دید من شوید، زیرا طاقت دیدن آن ماه را از دور ندارم.
او به کف تیغ که جامی ز سر خود بگذر
من در آن غم که مباد از سر من درگذرد
هوش مصنوعی: او به تیغی که جامی را از سر خود میگذراند، میگوید که من در آن غم و اندوه هستم که مبادا این غم از من بگذرد و دور شود.

جامی