گنجور

شمارهٔ ۴

هر چه اسباب جمال است رخ خوب تو را
همه بر وجه کمال است کما لا یخفی
بعد عمری کشمت گفتی و من می میرم
هر دم از غم که مبادا نکند عمر وفا
بس که زاهد به ریا سبحه صد دانه شمرد
در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
گر به تیغ تو جدا شد سرم از تن چه غم است
غم از آن ست که از تیغ تو افتاد جدا
خواستم خواهم ازان لب به دعا دشنامی
حاجت من چو روا گشت چه حاجت به دعا
طلب بوسه ازان لب نبود حد کسی
در سر من هوسی هست ولی زان کف پا
جامی آخر به سر زلف تو زد دست امید
خصه الله تعالی بمزید الزلفا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر چه اسباب جمال است رخ خوب تو را
همه بر وجه کمال است کما لا یخفی
هوش مصنوعی: هر چیزی که باعث زیبایی است، در چهره زیبای تو به کمال و به بهترین وجه دیده می‌شود و هیچ‌گونه پنهانی در این امر وجود ندارد.
بعد عمری کشمت گفتی و من می میرم
هر دم از غم که مبادا نکند عمر وفا
هوش مصنوعی: بعد از سال‌ها که به یاد تو هستم، تو گفتی که مرا به زودی خواهی کشت و من هر لحظه از غم تو می‌میرم، نکند که عمرم به پایان برسد و تو وفا نکنی.
بس که زاهد به ریا سبحه صد دانه شمرد
در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
هوش مصنوعی: به خاطر این که زاهد با تظاهر و ریا، تسبیح صد دانه‌ای را در دست دارد، در تمام شهر به همین شیوه، به فردی شناخته شده و قابل توجه تبدیل شده است.
گر به تیغ تو جدا شد سرم از تن چه غم است
غم از آن ست که از تیغ تو افتاد جدا
هوش مصنوعی: اگر سرم با تیغ تو از بدنم جدا شود، چه اهمیتی دارد؟ غم من از این است که این سر از تیغ تو جدا شده است.
خواستم خواهم ازان لب به دعا دشنامی
حاجت من چو روا گشت چه حاجت به دعا
هوش مصنوعی: وقتی خواستم که از آن لب به دعا دعا کنم، اما چون حاجت من برآورده شد، دیگر نیازی به دعا ندارم.
طلب بوسه ازان لب نبود حد کسی
در سر من هوسی هست ولی زان کف پا
هوش مصنوعی: خواستن بوسه از آن لب، به هیچ‌کس محدود نیست. در دل من آرزویی وجود دارد، اما این آرزو از پاهای او سرچشمه می‌گیرد.
جامی آخر به سر زلف تو زد دست امید
خصه الله تعالی بمزید الزلفا
هوش مصنوعی: در نهایت، جامی به دور زلف تو امیدوارانه نگاهی انداخت و از خداوند خواست که بر زلف تو بیفزاید.