گنجور

شمارهٔ ۳۹۹

چو مست من ز خمار شبانه برخیزد
هزار فتنه و شور از زمانه برخیزد
چو تیر جور نهد بر کمان ز میدانش
هزار کشته برای نشانه برخیزد
نشان من به خیال میان او گم باد
بود خیال دویی از میانه برخیزد
ز تف خون دلم بس که نم رود بالا
گیاه محنتم از بام خانه برخیزد
بود بهانه منع نظاره برقع زلف
خوش آن زمان که ز پیش این بهانه برخیزد
اثر نماند ز من زان نشست شعله آه
ز خس چو سوخته شد کی زبانه برخیزد
گمان مبر که چو گردد وجود جامی خاک
به هیچ بادی ازین آستانه برخیزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو مست من ز خمار شبانه برخیزد
هزار فتنه و شور از زمانه برخیزد
هوش مصنوعی: زمانی که من از حالت مستی و بی‌تابی شبانه بیدار می‌شوم، هزاران فتنه و آشوب از روزگار آغاز می‌شود.
چو تیر جور نهد بر کمان ز میدانش
هزار کشته برای نشانه برخیزد
هوش مصنوعی: وقتی که تیر ظلم به کمان فشار می‌آورد، از دل میدان هزاران قربانی برای نشانه‌گیری برمی‌خیزند.
نشان من به خیال میان او گم باد
بود خیال دویی از میانه برخیزد
هوش مصنوعی: نشان من در خیال او گم شده است و این خیال دوگانگی باید از وسط کنار برود.
ز تف خون دلم بس که نم رود بالا
گیاه محنتم از بام خانه برخیزد
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و اندوهی که در دلم وجود دارد، دیگر نمی‌توانم امیدی داشته باشم. حتی گیاهی که در بام خانه‌ام روییده، می‌خواهد از آنجا بلند شود و برود.
بود بهانه منع نظاره برقع زلف
خوش آن زمان که ز پیش این بهانه برخیزد
هوش مصنوعی: بهانه‌ای برای دیدن زیبایی‌های او وجود داشت، اما زمانی که این بهانه از میان برود، زیبایی‌هایش را می‌توان بهتر دید.
اثر نماند ز من زان نشست شعله آه
ز خس چو سوخته شد کی زبانه برخیزد
هوش مصنوعی: از من اثری باقی نمانده، زیرا آتش شعله‌ور است. وقتی خس و خاشاک سوخته شود، دیگر چگونه می‌تواند شعله‌ای بالا بزند؟
گمان مبر که چو گردد وجود جامی خاک
به هیچ بادی ازین آستانه برخیزد
هوش مصنوعی: نگران نباش که اگر به خاک بیفتد، به سادگی از این درگاه برنمی‌خیزد.