گنجور

شمارهٔ ۳۹۷

یار کز ساعد آستین بر زد
بهر تاراج عقل و دین برزد
دست مهرش گرفت جیب دلم
گرچه دامن به قصد کین بر زد
داغ سودا نهاد بر دل گل
تا به رخ خال عنبرین بر زد
رخنه در قبله نیازم کرد
تا به ابروی ناز چین بر زد
نیست آن خط که خاتم جم را
مور مشکین سر از نگین بر زد
سوخت عالم چو شعله آهم
علم از جان آتشین بر زد
نیست بر خاک جامی این لاله
داغ او شعله از زمین بر زد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار کز ساعد آستین بر زد
بهر تاراج عقل و دین برزد
هوش مصنوعی: دوست، که با نرمی و لطافت خود به جان و دل آدمی حمله می‌کند تا عقل و ایمانش را تحت تاثیر قرار دهد.
دست مهرش گرفت جیب دلم
گرچه دامن به قصد کین بر زد
هوش مصنوعی: او با محبتش به قلب من نزدیک شد، هرچند که با نیت انتقام به من آسیب رساند.
داغ سودا نهاد بر دل گل
تا به رخ خال عنبرین بر زد
هوش مصنوعی: عشق و حسرتی در دل گل نشسته است، تا اینکه لکه‌ای زیبا و دلربا بر چهره‌اش نمایان شود.
رخنه در قبله نیازم کرد
تا به ابروی ناز چین بر زد
هوش مصنوعی: در اثر نیاز و درخواست، به سمتی گرایش پیدا کردم که درخواستم به چهره دلنشین و زیبای معشوقم برگردد.
نیست آن خط که خاتم جم را
مور مشکین سر از نگین بر زد
هوش مصنوعی: خطی که بر روی انگشتر جمشید نقش بسته، به اندازه‌ای زیبا و باارزش نیست که مورچه‌ای سیاه بتواند از روی نگین آن عبور کند.
سوخت عالم چو شعله آهم
علم از جان آتشین بر زد
هوش مصنوعی: جهان مانند شعله‌ای سوزان شد و علم به خاطر وجود احساسات تند و سوزان من، از درون جانم بیرون آمد.
نیست بر خاک جامی این لاله
داغ او شعله از زمین بر زد
هوش مصنوعی: بر روی زمین هیچ جرعه‌ای وجود ندارد، اما این لاله، که نشانی از داغ و سوزش دارد، شعله‌ای از دل خاک برمی‌افروزد.