گنجور

شمارهٔ ۳۹۶

آن کج کله چو کاکل گلبوی شانه زد
از رشک شانه آتشم از دل زبانه زد
تبخاله نیست بر لبم این آبله که جان
خیمه ز داغ و درد درون بر کرانه زد
شد در وفا نشانه دل ما و چشم تو
از غمزه صد خدنگ جفا بر نشانه زد
اقبال پایبوس تو این آستانه یافت
مقبل کسی که بوسه بر این آستانه زد
چشمت دلی ز علم و هنر پر ز من ربود
عیار پیشه بین که چه بر کنج خانه زد
زد در سماع عشق تو مطرب ترانه ای
صد چرخ اشک گر مروم زان ترانه زد
جامی چو رو نهاد ز تبریز در عراق
شوخی ز فارس راه دلش در میانه زد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کج کله چو کاکل گلبوی شانه زد
از رشک شانه آتشم از دل زبانه زد
هوش مصنوعی: وقتی او با موهای زیبایش خود را آراست، خشم و حسادت مرا برانگیخت و آتش دل من شعله‌ور شد.
تبخاله نیست بر لبم این آبله که جان
خیمه ز داغ و درد درون بر کرانه زد
هوش مصنوعی: این آبله بر لبم نیست، بلکه نشانه‌ای از آتش درد و رنجی است که در درونم شعله‌ور است و مانند جان خیمه‌ای بر لبه‌ی آتش نشسته است.
شد در وفا نشانه دل ما و چشم تو
از غمزه صد خدنگ جفا بر نشانه زد
هوش مصنوعی: در وفاداری، دل ما به نشانه‌ای تبدیل شد و چشمت با یک نگاه دلربا، صد تیر جفا بر آن نشانه زد.
اقبال پایبوس تو این آستانه یافت
مقبل کسی که بوسه بر این آستانه زد
هوش مصنوعی: اقبال در این مکان مقدس به تو نزدیک شد، همانی که بوسه‌ای به زمین زد.
چشمت دلی ز علم و هنر پر ز من ربود
عیار پیشه بین که چه بر کنج خانه زد
هوش مصنوعی: چشمانت دل مرا با علم و هنر خود گرفت و مانند فردی هنرمند، در گوشه خانه‌ام کارهایی انجام می‌دهد.
زد در سماع عشق تو مطرب ترانه ای
صد چرخ اشک گر مروم زان ترانه زد
هوش مصنوعی: در حالتی که به عشق تو مشغول هستم، نوازنده آهنگی می‌نوازد و در این آتش اشک‌های من به خاطر آن آهنگ به حرکت درمی‌آید.
جامی چو رو نهاد ز تبریز در عراق
شوخی ز فارس راه دلش در میانه زد
هوش مصنوعی: وقتی جامی از تبریز به سمت عراق رفت، در دلش یک شوق و عشق از فارس جوانه زد و به میانه راه کشیده شد.