گنجور

شمارهٔ ۳۹۵

لبم از شعله شوق آبله پر خون زد
بهر پابوس تو جان خیمه ز تن بیرون زد
هر حبابی که ز خونابه چشمم برخاست
دل به بزم غم ازان جام می گلگون زد
چون رود نقش خط سبز تو از خاطر ما
کین رقم بر ورق ما قلم بی چون زد
جوهری را لب و دندان تو آمد به خیال
قفل یاقوت چو بر درج در مکنون زد
سر ما باد کم از خاک به زیر قدمی
که به راه تو ز ما یک دو سه گام افزون زد
رگ رگ ما ز تو نالان بود آن کیست بگو
که نه در چنگ غمت نعره بدین قانون زد
جامی احسنت که در نظم عجم نو کردی
آن نوا را که در اشعار عرب مجنون زد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لبم از شعله شوق آبله پر خون زد
بهر پابوس تو جان خیمه ز تن بیرون زد
هوش مصنوعی: لب‌های من به خاطر میل و شوقی که دارم، مانند گلی پر از درد و خون شده‌اند، و این عشق به تو باعث شده که جانم از تنم بیرون بیاید.
هر حبابی که ز خونابه چشمم برخاست
دل به بزم غم ازان جام می گلگون زد
هوش مصنوعی: هر قطره‌ای که از چشمانم ریخته می‌شود، باعث می‌شود که دل‌ام به میخوارگی و جشن غم برود.
چون رود نقش خط سبز تو از خاطر ما
کین رقم بر ورق ما قلم بی چون زد
هوش مصنوعی: چون بگذری و یاد تصویر سبز تو از ذهن ما برود، این اثر دائمی که بر ورق زندگی ما گذاشته‌ای، همچون قلمی بی‌نقص باقی خواهد ماند.
جوهری را لب و دندان تو آمد به خیال
قفل یاقوت چو بر درج در مکنون زد
هوش مصنوعی: لب و دندان تو مانند جواهرهایی زیبا در ذهنم نقش بسته‌اند، مانند قفل یاقوت که بر روی سنگ قیمتی بسته شده است.
سر ما باد کم از خاک به زیر قدمی
که به راه تو ز ما یک دو سه گام افزون زد
هوش مصنوعی: سر ما را به خاک زیر پاهای تو قسم می‌دهیم که با یک یا دو قدمی که به سمت ما برداشتی، هیچ چیزی از ما کمتر نیست.
رگ رگ ما ز تو نالان بود آن کیست بگو
که نه در چنگ غمت نعره بدین قانون زد
هوش مصنوعی: تمام وجود ما از درد و ناله تو پر شده است، بگو که چه کسی هست که در تسلط غمت اینگونه فریاد نزده باشد؟
جامی احسنت که در نظم عجم نو کردی
آن نوا را که در اشعار عرب مجنون زد
هوش مصنوعی: احسنت بر تو که با نظم عجم، نوا و آهنگی را به وجود آوردی که ابتدا در اشعار عرب توسط مجنون بیان شده بود.