گنجور

شمارهٔ ۳۸۸

کو صبا تا ره به سرو خوش خرام من برد
گه سلام او رساند گه پیام من برد
در بیان شوق او هر لحظه چون اوراق گل
دفتر رنگین ز اشک لاله فام من برد
نامه من کی تواند برد قاصد پیش یار
چون ندارد هرگز آن یارا که نام من برد
شد دلم چون نافه خون تا آمد آن آهو به دام
وای من گر عشوه دهرش ز دام من بود
از خدا خواهم رسولی در دعا هر صبح و شام
تا به یار من دعای صبح و شام من بود
شد ز جام صبر کام عیش من تلخ ای طبیب
شربتی فرما که این تلخی ز کام من برد
ساقی بزمم خیال آن لب آمد جم کجاست
تا چو جامی جرعه عشرت ز جام من برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کو صبا تا ره به سرو خوش خرام من برد
گه سلام او رساند گه پیام من برد
هوش مصنوعی: ای نسیم، کجا هستی تا مرا به درخت خوش‌افراز ببرى؟ سلام مرا به او برسان و پیامی که برایش دارم، به او برسان.
در بیان شوق او هر لحظه چون اوراق گل
دفتر رنگین ز اشک لاله فام من برد
هوش مصنوعی: هر لحظه که درباره شوق او صحبت می‌کنم، گویی مانند دفتر رنگینی است که با اشک‌های من، به رنگ لاله‌ها درآمده است.
نامه من کی تواند برد قاصد پیش یار
چون ندارد هرگز آن یارا که نام من برد
هوش مصنوعی: نامه من چگونه می‌تواند به معشوق برسد، در حالی که قاصد هرگز یاری ندارد که نام من را ببرد؟
شد دلم چون نافه خون تا آمد آن آهو به دام
وای من گر عشوه دهرش ز دام من بود
هوش مصنوعی: دل من مانند نافی پر از خون شده است تا آن آهو به دام من آمد. ای وای من، اگر زیبایی دوران به دام من بود.
از خدا خواهم رسولی در دعا هر صبح و شام
تا به یار من دعای صبح و شام من بود
هوش مصنوعی: من از خدا می‌خواهم هر روز و شب پیامی برای من بفرستد تا دعای صبح و شام من به محبوبم برسد.
شد ز جام صبر کام عیش من تلخ ای طبیب
شربتی فرما که این تلخی ز کام من برد
هوش مصنوعی: از نوشیدن جام صبر، زندگی‌ام تلخ شده است. ای پزشک، دارویی بیاور که این تلخی را از دهانم بردارد.
ساقی بزمم خیال آن لب آمد جم کجاست
تا چو جامی جرعه عشرت ز جام من برد
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه به یاد لب‌های او هستم، پس بیا و به من بگو جامی که در آن نوشیدنی لذت‌بخش است، کجاست تا من هم جرعه‌ای از شادی را از جام خود بردارم.