گنجور

شمارهٔ ۳۸۷

آهوی چشم تو دل شیران دین برد
آهو که دید کو دل شیران چنین برد
گردد ز تاب مهر تو رخشنده اختری
هر پاره دل که آه به چرخ برین برد
واعظ که وصف خلد همی کرد و شرم داشت
پیش لبت که نام می و انگبین برد
ندهند نیم جرعه به صد ساله زهد کیست
کین قصه را به زاهد خلوت نشین برد
تابم پس از سجود رهت روی از صبا
ترسم که خاک پای توام از جبین برد
آتش به هفت چرخ زند برق آه من
گر نیم شعله زین جگر آتشین برد
جامی خیال خال تو با خود به خاک برد
چون مور دانه یافت به زیر زمین برد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آهوی چشم تو دل شیران دین برد
آهو که دید کو دل شیران چنین برد
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند آهویی هستند که دل شیران دینی را می‌سوزاند. آهو وقتی این دل شیران را می‌بیند، خود دلیر و شجاع می‌شود.
گردد ز تاب مهر تو رخشنده اختری
هر پاره دل که آه به چرخ برین برد
هوش مصنوعی: به واسطهٔ گرمای عشق تو، دل‌هامان مانند ستاره‌ای درخشان می‌شوند، هر کس که آهی به آسمان می‌فرستد.
واعظ که وصف خلد همی کرد و شرم داشت
پیش لبت که نام می و انگبین برد
هوش مصنوعی: واعظی که درباره بهشت سخن می‌گفت و از شرم نمی‌توانست نام شراب و عسل را به زبان بیاورد.
ندهند نیم جرعه به صد ساله زهد کیست
کین قصه را به زاهد خلوت نشین برد
هوش مصنوعی: به کسی که سال‌ها در زهد و عبادت به سر برده، نمی‌توان حتی نیم جرعه‌ای از حقیقت را بخشید. چه کسی قادر است این داستان را به زاهدی که در تنهایی خود را پنهان کرده، منتقل کند؟
تابم پس از سجود رهت روی از صبا
ترسم که خاک پای توام از جبین برد
هوش مصنوعی: پس از این که به مهر و فروتنی به تو احترام گذاشتم، می‌ترسم که بادی آمده و خاک پای تو را از پیشانی‌ام بردارد.
آتش به هفت چرخ زند برق آه من
گر نیم شعله زین جگر آتشین برد
هوش مصنوعی: اگر آتش احساسات و دردهای من در آسمان‌ها بزند، حتی اگر شعله من از این دل آتشین کم باشد، باز هم تأثیر خود را خواهد گذاشت.
جامی خیال خال تو با خود به خاک برد
چون مور دانه یافت به زیر زمین برد
هوش مصنوعی: جامی که تصویر خال تو را با خود به زمین برد، مانند موری است که دانه‌ای را پیدا کرده و آن را به زیر زمین می‌برد.