گنجور

شمارهٔ ۳۸۵

مهی که حسن خطش بر بتان شکست آورد
دل مرا به دو انگشت خط به دست آورد
غلام قاصد اویم که یک سواره ز راه
رسید و بر صف اندوه و غم شکست آورد
گشاد طره و بر طرف ماه سلسله بست
هزار نقش عجب زان گشاد و بست آورد
هوای دانه آن خال مرغ جان مرا
ز شاخ سدره درین دامگاه پست آورد
به بیدلی مزن ای خواجه طعن من آن کیست
که دل ز عشوه آن چشم نیم مست آورد
زری که هست به می ده که خواهد آخر کار
زمانه رخصت تاراج زرپرست آورد
چه تلخ و شور که جامی کشید پنجه سال
که صید کام ز بحر طلب به شست آورد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهی که حسن خطش بر بتان شکست آورد
دل مرا به دو انگشت خط به دست آورد
هوش مصنوعی: ماه که زیبایی خطش بر مجسمه‌ها غلبه داشت، دل مرا با دو انگشت خطی در دستش به تسخیر درآورد.
غلام قاصد اویم که یک سواره ز راه
رسید و بر صف اندوه و غم شکست آورد
هوش مصنوعی: من کسی هستم که خبر خوش به شما می‌رسانم، چون سواره‌ای از راه رسید و غم و اندوه را شکست داد.
گشاد طره و بر طرف ماه سلسله بست
هزار نقش عجب زان گشاد و بست آورد
هوش مصنوعی: با گشودن موهایش و بستن زنجیری به دور ماه، هزاران نقش و حالت عجیب به وجود آورد.
هوای دانه آن خال مرغ جان مرا
ز شاخ سدره درین دامگاه پست آورد
هوش مصنوعی: هوا و آرزوی آن خال که مانند مرغی جان من است، مرا از درخت سدر به این مکان پست کشانده است.
به بیدلی مزن ای خواجه طعن من آن کیست
که دل ز عشوه آن چشم نیم مست آورد
هوش مصنوعی: ای آقا، به بی‌دلی‌ام طعنه نزن! چه کسی می‌تواند دل را از زیبایی و ناز آن چشمان نیمه‌مست بگیرد؟
زری که هست به می ده که خواهد آخر کار
زمانه رخصت تاراج زرپرست آورد
هوش مصنوعی: این شعر بیان می‌کند که باید از ثروت و دارایی‌های خود بهره‌برداری کنیم، زیرا در نهایت زمانه اجازه می‌دهد که آنها را از ما بگیرند. بنابراین، بهتر است از این نعمت‌ها در زندگی امروز استفاده کرده و لذت ببریم.
چه تلخ و شور که جامی کشید پنجه سال
که صید کام ز بحر طلب به شست آورد
هوش مصنوعی: چه تلخ و ناگوار است که سال‌ها تلاش کردم و در نهایت فقط مقدار کمی از خواسته‌هایم را به دست آوردم.