شمارهٔ ۳۸۱
کسی کو شب به بالین من بیمار میگردد
دلش از نالههای زار من افگار میگردد
غم من خور خدا را پیشتر زان دم که گویندت
فلان دیوانه گشته گرد هر بازار میگردد
رخت بنما که بر من جان سپردن در دم آخر
ز محرومی دیدار این چنین دشوار میگردد
خوش آن روزی که گفتی با رفیقان چون مرا دیدی
که این مسکین به کوی ما چرا بسیار میگردد
اجل بس نیست گویی بهر خونریز دلافگاران
که با آن داغ هجران تو اکنون یار میگردد
مه مقصود روی از مطلع امید ننماید
به رغم من چنین کین چرخ کژرفتار میگردد
به کویت خاک شد عاشق ولی با صد غم و حسرت
هنوزش جان به گرد آن در و دیوار میگردد
تو خوش بر مسند راحت به خواب نازی و جامی
به گرد کوی تو تا صبحدم بیدار میگردد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی کو شب به بالین من بیمار میگردد
دلش از نالههای زار من افگار میگردد
هوش مصنوعی: کسی که در شب کنار بستر من بیمار مینشیند، دلش از نالههای دردآور من غمگین و غصهدار میشود.
غم من خور خدا را پیشتر زان دم که گویندت
فلان دیوانه گشته گرد هر بازار میگردد
هوش مصنوعی: بهتر است برای خداوند نگران حال من باشی، قبل از اینکه دیگران درباره من بگویند که دیوانه شدهام و در هر بازار میچرخم.
رخت بنما که بر من جان سپردن در دم آخر
ز محرومی دیدار این چنین دشوار میگردد
هوش مصنوعی: آرزو دارم که چهرهات را نشانم بدهی، زیرا در لحظهی آخر زندگی، فراق و دوری از تو به شدت برایم سخت و دشوار خواهد بود.
خوش آن روزی که گفتی با رفیقان چون مرا دیدی
که این مسکین به کوی ما چرا بسیار میگردد
هوش مصنوعی: خوش به حال روزی که وقتی تو با دوستانت صحبت کردی، من را دیدی که چرا اینقدر در کوی شما میچرخم و سرگردانم.
اجل بس نیست گویی بهر خونریز دلافگاران
که با آن داغ هجران تو اکنون یار میگردد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مرگ به اندازه کافی برای سرزندهکردن درد و رنج قلبشکنان کافی نیست، چون اکنون یار با داغ هجران تو به زندگی ادامه میدهد.
مه مقصود روی از مطلع امید ننماید
به رغم من چنین کین چرخ کژرفتار میگردد
هوش مصنوعی: ماهِ امیدم هرگز جلوهای از روی دلخواهش به من نشان نمیدهد، با اینکه من به او آرزو دارم. اما این دنیا، با هر ناپایداریاش، همچنان در حال چرخش است.
به کویت خاک شد عاشق ولی با صد غم و حسرت
هنوزش جان به گرد آن در و دیوار میگردد
هوش مصنوعی: عاشق به پای کوی تو خاک شده است، اما هنوز با صد درد و افسوس، جانش به دور آن در و دیوار میچرخد.
تو خوش بر مسند راحت به خواب نازی و جامی
به گرد کوی تو تا صبحدم بیدار میگردد
هوش مصنوعی: تو در آرامش و راحتی خوابیدهای و بیخبر از حال و هوای اطراف، در حالی که عدهای تا صبح در کنار کوی و گذرگاه تو بیدار و در حال گشت و گذار هستند.

جامی