شمارهٔ ۳۷۹
گرچه پیش تو مرا هیچ ره و روی نماند
روی من جز پی اقبال تو هر سوی نماند
خانه ای بود به کوی طرب از وصل توام
شد خراب از غمت آن خانه و آن کوی نماند
بس که از موی میان تو جدا موییدم
تنم از مویه چو مویی شد و آن موی نماند
جوی چشمم ز خیال رخت آبادان بود
تا تو رفتی ز نظر آب درین جوی نماند
بنما زودتر ای کعبه مقصود جمال
که درین ره دگرم تاب تک و پوی نماند
پیر گشتم من بدروز ولی در دل من
جز تمنای جوانان نکوروی نماند
لب گشا ای گل رعنا به سخن جامی را
که درین باغ جز او بلبل خوشگوی نماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه پیش تو مرا هیچ ره و روی نماند
روی من جز پی اقبال تو هر سوی نماند
هوش مصنوعی: اگرچه در حضورت هیچ راه و جایگاهی برای من باقی نمانده است، اما چهره من تنها به خاطر اقبال و تقدیر تو در هر طرف چشم به راه است.
خانه ای بود به کوی طرب از وصل توام
شد خراب از غمت آن خانه و آن کوی نماند
هوش مصنوعی: در کوی شادی، خانه ای داشتم که به خاطر وصال تو خراب شد. حالا از غمت، آن خانه و آن کوی دیگر وجود ندارند.
بس که از موی میان تو جدا موییدم
تنم از مویه چو مویی شد و آن موی نماند
هوش مصنوعی: به خاطر جدا کردن موهای تو، موهای تنم نیز از این کار آسیب دید و حالا که به این شکل درآمده، دیگر مویی برای من نمانده است.
جوی چشمم ز خیال رخت آبادان بود
تا تو رفتی ز نظر آب درین جوی نماند
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر یاد تو مانند جوی آبی پرآب و زنده بود، اما وقتی تو از جلوی چشمم غایب شدی، دیگر آبی در آن جوی نماند.
بنما زودتر ای کعبه مقصود جمال
که درین ره دگرم تاب تک و پوی نماند
هوش مصنوعی: ای کعبهای که هدف زیباییات هستی، زودتر خود را به من نشان بده، چرا که در این راه دیگر حوصلهام برای ادامه نمانده است.
پیر گشتم من بدروز ولی در دل من
جز تمنای جوانان نکوروی نماند
هوش مصنوعی: من پیر شدم و روزگار بدی را تجربه کردم، اما در دل من جز آرزو و longing جوانان خوبرو باقی نمانده است.
لب گشا ای گل رعنا به سخن جامی را
که درین باغ جز او بلبل خوشگوی نماند
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، سخن بگو و جام باشکوهی را به نمایش بگذار؛ زیرا در این باغ، جز این بلبل خوشصدا، کسی دیگر باقی نمانده است.

جامی