گنجور

شمارهٔ ۳۷۱

اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد
ز چاک سینه چون آتش جهد در بسترم افتد
چو در جانم زدی آتش برون ران از در خویشم
مبادا در حریم مجلست خاکسترم افتد
نشست اندر سرم سنگ جفایت گر سرم از تن
فتد بهتر که این تاج کرامت از سرم افتد
نخواهم کشتنت گویی ولی با آن لب و غمزه
که خونخوارند و خونریز این سخن چون باورم افتد
چو بی تو می خورم ساغر تهی ناگشته پرگردد
ز قطره قطره خون کز هر مژه در ساغرم افتد
بتر افتادم از عشقت خطا بود آنکه می گفتم
که عشق تو ز دیگر خوبرویان بهترم افتد
به عهد عافیت کردم هوای آن جوان جامی
چه دانستم کزو هر دم بلایی دیگرم افتد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد
ز چاک سینه چون آتش جهد در بسترم افتد
هوش مصنوعی: اگر هر شب در بستر به یاد تو اشک‌هایم بریزد و از دل شکسته‌ام آتش شوری برای تو شعله‌ور شود، خواب از چشمانم می‌گریزد.
چو در جانم زدی آتش برون ران از در خویشم
مبادا در حریم مجلست خاکسترم افتد
هوش مصنوعی: وقتی آتش عشق تو در وجودم افروخته شده، مرا از خانه‌ام بیرون کن تا مبادا خاکستر وجودم در حریم مجالست تو افتد.
نشست اندر سرم سنگ جفایت گر سرم از تن
فتد بهتر که این تاج کرامت از سرم افتد
هوش مصنوعی: بدگویی و بدی‌های تو در دلم سنگینی می‌کند. اگر این درد باعث شود که جانم از تنم جدا شود، بهتر است که این شان و مقام از سرم برداشته شود.
نخواهم کشتنت گویی ولی با آن لب و غمزه
که خونخوارند و خونریز این سخن چون باورم افتد
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم تو را بکشم، اما با آن لب‌ها و نگاه شرورانه‌ات که به شدت مهیج و خطرناک‌اند، وقتی این حرف را می‌زنم، احساس می‌کنم حقیقت دارد.
چو بی تو می خورم ساغر تهی ناگشته پرگردد
ز قطره قطره خون کز هر مژه در ساغرم افتد
هوش مصنوعی: وقتی بی تو هستم و شربت می‌نوشم، ظرفم خالی نمی‌ماند و با هر قطره‌ی خونی که از چشمانم بریزد، پر می‌شود.
بتر افتادم از عشقت خطا بود آنکه می گفتم
که عشق تو ز دیگر خوبرویان بهترم افتد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو دچار مشکل شدم و حالا می‌فهمم که آن اشتباه بود که فکر می‌کردم عشق تو از عشق دیگران بهتر است.
به عهد عافیت کردم هوای آن جوان جامی
چه دانستم کزو هر دم بلایی دیگرم افتد
هوش مصنوعی: در زمان سلامتی و آرامش، به خاطر جوانی و شادابی آن، خوش‌گذرانی می‌کردم. اما نمی‌دانستم که با گذشت هر لحظه، مشکل و درد جدیدی برایم به وجود می‌آید.