گنجور

شمارهٔ ۳۶۹

دوستان بازم عجب کاری فتاد
دل به دام عشق خون‌خواری فتاد
جان رمید از تن به کویش آرمید
از قفس مرغی به گلزاری فتاد
ما بلا خواهیم و زاهد عافیت
هر متاعی را خریداری فتاد
در حریم وصل محرم شد رقیب
دامن گل در کف خاری فتاد
عقل شد مفتون مشکین طره‌اش
ساده‌ای در دام طراری فتاد
چشم پوشیدم رخش دیدم به خواب
خفته‌ای را بخت بیداری فتاد
عمرها جامی وفا ورزید و مهر
کارش آخر با جفاکاری فتاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوستان بازم عجب کاری فتاد
دل به دام عشق خون‌خواری فتاد
هوش مصنوعی: دوستان، دوباره چه اتفاق عجیبی افتاده است؛ دل من به دام عشق گرفتار شده و حالم از این وضعیت به شدت خراب است.
جان رمید از تن به کویش آرمید
از قفس مرغی به گلزاری فتاد
هوش مصنوعی: جانم از بدن جدا شد و به کوی محبوب نشتافت؛ مانند مرغی که از قفس رها شده و به گلستان می‌پرد.
ما بلا خواهیم و زاهد عافیت
هر متاعی را خریداری فتاد
هوش مصنوعی: ما به دنبال بلا و آزمون هستیم، در حالی که زاهدان و وارستگان هر چیزی که آرامش و راحتی به همراه دارد را می‌خرند و به دست می‌آورند.
در حریم وصل محرم شد رقیب
دامن گل در کف خاری فتاد
هوش مصنوعی: در لحظهٔ وصال، رقیب به داخل حریم آمد و دامن گل در دستش، به خارهایی که در آنجا بود، برخورد کرد.
عقل شد مفتون مشکین طره‌اش
ساده‌ای در دام طراری فتاد
هوش مصنوعی: عقل به خاطر زیبایی و جذابیت موی مشکی‌اش دچار شگفتی و حیرت شده، و یک فرد بی‌خبر در دام فریب و مکر افتاده است.
چشم پوشیدم رخش دیدم به خواب
خفته‌ای را بخت بیداری فتاد
هوش مصنوعی: به خواب، چهره‌ای زیبا و ناز را دیدم که بخت و شانس به من روی آورده بود.
عمرها جامی وفا ورزید و مهر
کارش آخر با جفاکاری فتاد
هوش مصنوعی: سال‌ها عشق و محبت وجود داشت، اما در نهایت این روابط به بی‌وفایی و ناراحتی منتهی شد.