شمارهٔ ۳۶۴
نشکسته دلی ز هجر کی از دیده خون رود
از شیشه تا درست بود باده چون رود
از کشتگان به کوی تو شد سیل خون روان
مپسند بیش ازین که به کوی تو خون رود
هرگه ز زلف سلسله بر طرف رخ نهی
بس عقل ذوفنون که به قید جنون رود
آن گرمرو به عشق سزد کز کمال شوق
پروانه وش به آتش سوزان درون رود
ماند به سنگ در اثر آه کوهکن
گر خود نشان تیشه اش از بیستون رود
طفلان ره نشسته به امید جوی شیر
عارف به جست و جوی می لاله گون رود
جامی حدیث شوق لبش گفت عاقبت
آری چو جام پر شود از سر برون رود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نشکسته دلی ز هجر کی از دیده خون رود
از شیشه تا درست بود باده چون رود
هوش مصنوعی: اگر دلی به خاطر دوری شکسته نشده باشد، پس نمیتواند از چشمانش اشک بریزد. در این صورت، تا زمانی که شراب درست باشد، باید همانطور که رودخانه جاری است، جاری باشد.
از کشتگان به کوی تو شد سیل خون روان
مپسند بیش ازین که به کوی تو خون رود
هوش مصنوعی: از خون کسانی که در عشق تو جان باختهاند، سیل راهی به سوی کوی تو پیدا کرده است. بیش از این نپسند که خونریزی در کوی تو ادامه پیدا کند.
هرگه ز زلف سلسله بر طرف رخ نهی
بس عقل ذوفنون که به قید جنون رود
هوش مصنوعی: هر بار که زنجیرهای موهایت را از چهرهات کنار میزنی، عقلهای پر از علم و هنر هم به حالت جنون دچار میشوند.
آن گرمرو به عشق سزد کز کمال شوق
پروانه وش به آتش سوزان درون رود
هوش مصنوعی: کسی که در عشق به شدت مشتاق و پرشور است، باید همچون پروانهای شود که با وجود شعلههای سوزان درونش، به سمت آتش میشتابد.
ماند به سنگ در اثر آه کوهکن
گر خود نشان تیشه اش از بیستون رود
هوش مصنوعی: اگرچه کوهکن با آهش سنگ را تحت تأثیر قرار میدهد، اما اگر دلش بخواهد، میتواند نشان تیشهاش را از بیستون بیاورد.
طفلان ره نشسته به امید جوی شیر
عارف به جست و جوی می لاله گون رود
هوش مصنوعی: کودکان در انتظار شیر در کنار راه نشستهاند، در حالی که عارف به دنبال پیدا کردن شرابی به رنگ گل لاله از رودخانه است.
جامی حدیث شوق لبش گفت عاقبت
آری چو جام پر شود از سر برون رود
هوش مصنوعی: این بیت به احساس عمیق اشتیاق و عشق اشاره دارد. در اینجا گفته میشود که وقتی احساس شوق و عشق در دل فرد به اوج خود برسد و مانند جامی پر از شراب بخواهد فوران کند، دیگر نمیتواند در درون خود نگهش دارد و ناگزیر به بیرون میریزد. این بیان، حالتی از رهایی و ابراز احساسات را تصویر میکند که در آن عشق و شوق به نهایت میرسد.