شمارهٔ ۳۶۰
هیچ شب بی تو دلم ناله به گردون نکشید
که به رویم رقم از اشک جگرگون نکشید
کس حریف من میخواره نشد بی لب تو
کز کف ساقی چشمم قدح خون نکشید
دل چو پرگار شد از دست تو سرگشته ولی
پای از دایره عشق تو بیرون نکشید
کوه را یافت هم آواز خود اندر غم ازان
کوهکن بار دل خویش به هامون نکشید
جان که من می کنم از هجر تو فرهاد نکند
آنچه من می کشم از عشق تو مجنون نکشید
می کشد دل سوی دل ای که دلم جز سوی تو
نکشیده ست تو را دل سوی من چون نکشید
مدعی نکته سنجیده جامی نشنید
طبع موزون چو نبودش سوی موزون نکشید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هیچ شب بی تو دلم ناله به گردون نکشید
که به رویم رقم از اشک جگرگون نکشید
هوش مصنوعی: هیچ شبی بدون تو دلم به آسمان شکایت نکرد، چون اشکهای من از دل سوختهام به چهرهام نرسید.
کس حریف من میخواره نشد بی لب تو
کز کف ساقی چشمم قدح خون نکشید
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته در برابر منِ میپرست قد راست کند، بهجز تو، که لبهایت مرا مجذوب کردهاند و از چشمان من، جام خون نمیریزد.
دل چو پرگار شد از دست تو سرگشته ولی
پای از دایره عشق تو بیرون نکشید
هوش مصنوعی: دل مانند پرگاری شده که از تو جدا مانده و سرگردان است، اما پاهایش هرگز از دایره عشق تو خارج نمیشود.
کوه را یافت هم آواز خود اندر غم ازان
کوهکن بار دل خویش به هامون نکشید
هوش مصنوعی: کوه در غم خود با همصدای خود همنوا شد و سنگین دل، کوهکن بار سنگینی از دلش را به بیابان نبرد.
جان که من می کنم از هجر تو فرهاد نکند
آنچه من می کشم از عشق تو مجنون نکشید
هوش مصنوعی: من از دوری تو جانم در عذاب است، اما فرهاد هیچگاه آنچه را من به خاطر عشق تو تحمل میکنم، تحمل نکرد. مجنون نیز چنین رنجی نکشید.
می کشد دل سوی دل ای که دلم جز سوی تو
نکشیده ست تو را دل سوی من چون نکشید
هوش مصنوعی: دل من تنها به سمت تو کشیده میشود و هیچ چیز دیگری را نمیبیند. حالا چرا دل تو به سمت من نمیآید؟
مدعی نکته سنجیده جامی نشنید
طبع موزون چو نبودش سوی موزون نکشید
هوش مصنوعی: کسی که ادعای خوبی دارد و به نکات ریز توجه میکند، وقتی این را بشنود که طبعش موزون نیست، به سمت زیبایی و هماهنگی نخواهد رفت.