گنجور

شمارهٔ ۳۵۸

شب دل سوخته آهی ز سر درد کشید
صبح بشنید همان دم نفس سرد کشید
من و جام می و شکر کرم پیر مغان
که به میخانه مرا همت آن مرد کشید
دارم از دوست غباری که چو من گرد شدم
در ره او ز چه رو دامن ازین درد کشید
ماه در خط شود از رشک تو زینسان که رخت
گرد خورشید خط غالیه پرورد کشید
روز بازار رخ خوب تو چون دید فلک
رقم حسن چرا بر مه شبگرد کشید
مژه خواهد که کند قصه هجران تحریر
کین همه جدول خونین به رخ زرد کشید
جامیا دل به غم و درد نه اندر ره عشق
که نشد مرد ره آن کس که نه این درد کشید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب دل سوخته آهی ز سر درد کشید
صبح بشنید همان دم نفس سرد کشید
هوش مصنوعی: شب، دل شکسته و پرآشوبم آهی از سرِ درد کشید و صبح، همان لحظه که به صدای آن آه گوش داد، نفس سردی کشید.
من و جام می و شکر کرم پیر مغان
که به میخانه مرا همت آن مرد کشید
هوش مصنوعی: من و جام نوشیدنی و محبت پیر مغان، که به خاطر آن مرد، مرا به میخانه کشاند.
دارم از دوست غباری که چو من گرد شدم
در ره او ز چه رو دامن ازین درد کشید
هوش مصنوعی: من از دوستی غبار آلود شده‌ام و در مسیر او قرار گرفته‌ام، اما نمی‌دانم چرا باید دامنم را از این درد آکنده کنم.
ماه در خط شود از رشک تو زینسان که رخت
گرد خورشید خط غالیه پرورد کشید
هوش مصنوعی: ماه از زیبایی تو به غیرت آمده و از روی تو، نور خورشید هم تحت تأثیر قرار گرفته و تندیس زیبایی خاصی را به تصویر کشیده است.
روز بازار رخ خوب تو چون دید فلک
رقم حسن چرا بر مه شبگرد کشید
هوش مصنوعی: وقتی فلک چهره زیبای تو را در روز بازار دید، به خاطر آن زیبایی، چرا زیبایی‌اش را بر ماه شب‌گرد کشید؟
مژه خواهد که کند قصه هجران تحریر
کین همه جدول خونین به رخ زرد کشید
هوش مصنوعی: مژه‌ها در تلاشند تا داستان جدایی را بنویسند، زیرا تمامی زخم‌های دل را بر روی چهره‌ای زرد نشان می‌دهند.
جامیا دل به غم و درد نه اندر ره عشق
که نشد مرد ره آن کس که نه این درد کشید
هوش مصنوعی: ای دل، در عشق غم و درد را نپذیر؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند وارد مسیر عشق شود که این درد را احساس نکرده باشد.