گنجور

شمارهٔ ۳۵۷

خطت قوت ازان لعل خندان کشید
خضر چاشنی ز آب حیوان کشید
به خونم نوشته ست فرمان لبت
نخواهم سر از خط فرمان کشید
نیارست چشم دلم از تو دوخت
اجل کز تنم رشته جان کشید
پی مقدم تو ز سبزه صبا
بساط زمرد به بستان کشید
نه لاله ست آن بلکه خونین دلی
به دل بهر تو داغ پنهان کشید
نه غنچه ست بر گلبن آن بلکه گل
ز شرم تو رو در گریبان کشید
همین حاصل جامی از سیر بس
که در میکده پا به دامان کشید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خطت قوت ازان لعل خندان کشید
خضر چاشنی ز آب حیوان کشید
هوش مصنوعی: خطی که تو ترسیم کرده‌ای، شبیه به لبخند زیبای لعل است. خضر (شخصیتی که به زندگی جاودان و علم خلاق معروف است) چاشنی و رنگی از آب حیات را برداشت و به آن افزود.
به خونم نوشته ست فرمان لبت
نخواهم سر از خط فرمان کشید
هوش مصنوعی: در زندگی‌ام به وضوح حس کرده‌ام که برایم بسیار مهم است و هرگز از اصول و خواسته‌های تو عقب‌نشینی نخواهم کرد.
نیارست چشم دلم از تو دوخت
اجل کز تنم رشته جان کشید
هوش مصنوعی: چشم دلم تاب دیدن تو را ندارد، زیرا مرگ از وجودم جان را می‌کشد.
پی مقدم تو ز سبزه صبا
بساط زمرد به بستان کشید
هوش مصنوعی: باد صبا برای تو فرش سبزی از سنگ‌های قیمتی به باغ آورد.
نه لاله ست آن بلکه خونین دلی
به دل بهر تو داغ پنهان کشید
هوش مصنوعی: این گل، لاله نیست بلکه دلی خسته و غمگین است که به خاطر تو داغی پنهان بر دل دارد.
نه غنچه ست بر گلبن آن بلکه گل
ز شرم تو رو در گریبان کشید
هوش مصنوعی: در باغ، گل به خاطر شرم تو از گلبرگ‌ها خود را پنهان کرده و به جای غنچه بودن، به شکل گل درآمده است.
همین حاصل جامی از سیر بس
که در میکده پا به دامان کشید
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که وقتی کسی به میکده وارد می‌شود و در آنجا مست می‌شود، به حسی عمیق و تجربه‌ای ارزشمند می‌رسد که حاصل نشستن و دل سپردن به سیر و سفر است. به نوعی، این فضا و تجربه، غنای خاصی به زندگی فرد می‌بخشد.