گنجور

شمارهٔ ۳۴۹

مهر جمالش از دل دیوانه کی شود
سودای شمع از سر پروانه کی شود
این دل که رخنه شد از غم نه جای اوست
شبها ز سدره ساکن ویرانه کی شود
شد سوی گشت آن مه و من بر سر رهش
در انتظار تا طرف خانه کی شود
آنجا که می به یاد لب او کنند نوش
بی های و هوی و نعره مستانه کی شود
در باده گر نه چاشنیی باشد از لبش
پیمان زهد در سر پیمانه کی شود
دل را خیال می نکشد جز به خال او
او مرغ زیرک است به هر دانه کی شود
جامی اگر شمایل لیلی نبیندش
مجنون صفت به عاشقی افسانه کی شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر جمالش از دل دیوانه کی شود
سودای شمع از سر پروانه کی شود
هوش مصنوعی: نور زیبایی او چگونه می‌تواند از دل دیوانه برطرف شود؟ عشق شمع به پروانه چگونه می‌تواند از سرش بیرون برود؟
این دل که رخنه شد از غم نه جای اوست
شبها ز سدره ساکن ویرانه کی شود
هوش مصنوعی: این دل که از غم دچار آسیب شده، دیگر جایی برای آرامش ندارد. چگونه می‌تواند شب‌ها در ویرانی ساکن باشد و به سدره (درختی در بهشت) برسد؟
شد سوی گشت آن مه و من بر سر رهش
در انتظار تا طرف خانه کی شود
هوش مصنوعی: به سمت آن ماه رفته است و من در انتظار آن هستم که کی به خانه‌اش برگردد.
آنجا که می به یاد لب او کنند نوش
بی های و هوی و نعره مستانه کی شود
هوش مصنوعی: در جایی که به یاد لبان او نوشیده می‌شود، دیگر خبری از شلوغی و ولوله و نعره‌های مستی نیست.
در باده گر نه چاشنیی باشد از لبش
پیمان زهد در سر پیمانه کی شود
هوش مصنوعی: اگر در شراب مزه‌ای از لب او نباشد، پس عهد و پیمان زهد در دل گنجایش پیدا نمی‌کند.
دل را خیال می نکشد جز به خال او
او مرغ زیرک است به هر دانه کی شود
هوش مصنوعی: دل هیچ آرزویی جز داشتن آن خال زیبا ندارد. او مانند پرنده‌ای ز clever است که هر بار به دنبال دانه‌ای می‌گردد.
جامی اگر شمایل لیلی نبیندش
مجنون صفت به عاشقی افسانه کی شود
هوش مصنوعی: اگر جامی، که در واقع به لیلی مانند عشق ورزیده، نتواند او را ببیند، چگونه می‌تواند مجنون‌وار عاشق شود و داستان عشق را بگوید؟