گنجور

شمارهٔ ۳۴۶

کدام سر که درین آستانه خاک نشد
کدام دل که به تیغ غمت هلاک نشد
کدام پیرهن ناز دوخت شاهد گل
که در هوای تو چون جیب غنچه چاک نشد
برات حسن جزا کی رسد قتیلی را
که حرف مهر تواش نقش لوح خاک نشد
به جرم عشق مرا غم هزار بار بسوخت
عجب تر آنکه گناهم هنوز پاک نشد
خورای پاکدلی شو که مست ذوق شوی
که آب باده نشد تا خورای تاک نشد
گذشت ناوکت از جان و عمرها بگذشت
هنوز لذتش از جان دردناک نشد
نرفت بی مه رویت شبی که جامی را
سرشک تا سمک و ناله تا سماک نشد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کدام سر که درین آستانه خاک نشد
کدام دل که به تیغ غمت هلاک نشد
هوش مصنوعی: کدام انسانی وجود دارد که در برابر عشق و غم تو تسلیم نشده و آسیب ندیده باشد؟
کدام پیرهن ناز دوخت شاهد گل
که در هوای تو چون جیب غنچه چاک نشد
هوش مصنوعی: کدام پارچه نرم و لطیف، زیبای گل را دوخته است که در هوای تو، مانند غنچه‌ای که شکاف خورده باشد، نتوانسته است باز شود؟
برات حسن جزا کی رسد قتیلی را
که حرف مهر تواش نقش لوح خاک نشد
هوش مصنوعی: وقتی به کسی که محبت تو را در دل دارد، پاداش خوبی می‌رسد، آیا این پاداش به کسی خواهد رسید که نام و یاد تو در دلش حک شده باشد؟
به جرم عشق مرا غم هزار بار بسوخت
عجب تر آنکه گناهم هنوز پاک نشد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، غم بارها و بارها مرا سوزانده است، و جالب اینجاست که هنوز گناه من پاک نشده است.
خورای پاکدلی شو که مست ذوق شوی
که آب باده نشد تا خورای تاک نشد
هوش مصنوعی: به دل پاک و خالص تبدیل شو تا از شادی و لذت پرشور شوی، چرا که تا خودت را به می و نوشیدنی خوشمزه نرسانی، نمی‌توانی از طعم خوش بهره‌مند شوی.
گذشت ناوکت از جان و عمرها بگذشت
هنوز لذتش از جان دردناک نشد
هوش مصنوعی: زمان زیادی از گذشته است و عمرها سپری شده‌اند، اما هنوز هم طعم لذت آن تجربه‌ی تلخ از جانم خارج نشده است.
نرفت بی مه رویت شبی که جامی را
سرشک تا سمک و ناله تا سماک نشد
هوش مصنوعی: شب‌هایی که بی‌حضور چهره زیبای تو گذشت، همان شب‌ها بود که اشک‌هایم از جامم بر زمین ریخت و ناله‌هایم به آسمان نرسید.