شمارهٔ ۳۴۰
دل با خیال آن لب میگون ز دست شد
ای عاقلان کناره که دیوانه مست شد
نتوان به کنج صبر نشستن چنین که یار
برخاست باز و فتنه اهل نشست شد
از طرف باغ ناله بلبل نمی رسد
مسکین مگر به دام گلی پای بست شد
آن بت نمود عکس رخ خود در آینه
من بت پرست گشتم و او خودپرست شد
بگذر دلا به فکر دهانش ز بود خویش
چون نیستی ست عاقبت هر چه هست شد
از تاج سلطنت سر ما گر نشد بلند
این بس که زیر پای تو چون خاک پست شد
جامی شکست شیشه تقوی و کار او
در عاشقی درست همه زان شکست شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل با خیال آن لب میگون ز دست شد
ای عاقلان کناره که دیوانه مست شد
هوش مصنوعی: دل از تصور آن لب زیبای میگون به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و به حالتی دیوانهوار و مستانه درآمده است. ای عقلا! شما هم خودتان را کنار بکشید و شاهد این حال و روز من باشید.
نتوان به کنج صبر نشستن چنین که یار
برخاست باز و فتنه اهل نشست شد
هوش مصنوعی: نمیتوان صبر کرد و به آرامش نشست در حالی که معشوق برخاسته و بار دیگر فتنه و آشوب گسترده است.
از طرف باغ ناله بلبل نمی رسد
مسکین مگر به دام گلی پای بست شد
هوش مصنوعی: بلبلی که در باغ بود، از درد و دل خود چیزی نمیگوید، مگر اینکه به گلهای زیبا وابسته و گرفتار شود.
آن بت نمود عکس رخ خود در آینه
من بت پرست گشتم و او خودپرست شد
هوش مصنوعی: هرگاه آن معشوق زیبایش را در آینه من میدید، من به پرستش او مشغول میشدم و او در عوض، به خودی خود مغرور میشد.
بگذر دلا به فکر دهانش ز بود خویش
چون نیستی ست عاقبت هر چه هست شد
هوش مصنوعی: ای دل، از خودت و آنچه که میگویی بگذر، زیرا در نهایت همه چیز ناپدید میشود و به سرانجامی میرسد که خود را نمیشناسی.
از تاج سلطنت سر ما گر نشد بلند
این بس که زیر پای تو چون خاک پست شد
هوش مصنوعی: اگر سر ما از تاج سلطنت هم بلند نشود، همین که زیر پای تو مانند خاک فروتن است، برای ما کافی است.
جامی شکست شیشه تقوی و کار او
در عاشقی درست همه زان شکست شد
هوش مصنوعی: شکست شیشه تقوا مانند این است که در عشق از دست رفتن اعتبار و نظم شخصیتی اوست، و تمام کارهای او در عشق به دلیل همین شکست به هم ریخته است.
حاشیه ها
1402/07/28 01:09
بردیا
زیبا

جامی