شمارهٔ ۳۲۶
دی دولتم مساعد و اقبال بنده بود
کان آفتاب سایه به حالم فکنده بود
سرو قدش فلک نپسندید در برم
ور نی ز باغ عمر همانم بسنده بود
بارنده همچو ابر ازان گشت چشم من
کایام وصل یار چو برق جهنده بود
بر شاخ گل که پیش رخش لاف لطف زد
خندید غنچه در چمن و جای خنده بود
وصلش مجو در اطلس شاهی که دوختند
این جامه بر تنی که نهان زیرژنده بود
آخر ز خون دیده روان ساخت کوهکن
آن جوی سنگ را که پی شیر کنده بود
جامی به ناخوشی غمش عمر بگذراند
خوش داشت خویش را دو سه روزی که زنده بود
شمارهٔ ۳۲۵: در آن کو می روم هر لحظه باشد یار پیش آیدشمارهٔ ۳۲۷: دی که بود آن کافر سرکش که ترکش بسته بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دی دولتم مساعد و اقبال بنده بود
کان آفتاب سایه به حالم فکنده بود
هوش مصنوعی: روزگار برای من خوش یمن و پر برکت بود، چون که نور آفتاب بر زندگیام سایه افکنده و خوشحالیام را افزایش داده بود.
سرو قدش فلک نپسندید در برم
ور نی ز باغ عمر همانم بسنده بود
هوش مصنوعی: قدس زیبا و بلندش را آسمان حتی در کنار من نمیپسندید. اگر نبود، همین نشان از زندگی در باغِ عمرم برای من کافی بود.
بارنده همچو ابر ازان گشت چشم من
کایام وصل یار چو برق جهنده بود
هوش مصنوعی: چشمان من مانند ابر بارانزا شدهاند و در انتظار دیدار معشوق، همچون برق که ناگهان میجهد، شتابان و پرهیجانم.
بر شاخ گل که پیش رخش لاف لطف زد
خندید غنچه در چمن و جای خنده بود
هوش مصنوعی: بر روی شاخه گل، به خاطر زیبایی و محبتش، غنچه در چمن خندید و این خنده واقعاً جای شگفتی و شادی داشت.
وصلش مجو در اطلس شاهی که دوختند
این جامه بر تنی که نهان زیرژنده بود
هوش مصنوعی: به دنبال پیوند وثیق و عمیق مباش، زیرا این پیوند در پوشش ظاهری و شیوههای تظاهر به وجود نیامده است. این جامه زیبا را برای بدن پنهانی دوختهاند که تحت لایههای رنج و زشتی قرار دارد.
آخر ز خون دیده روان ساخت کوهکن
آن جوی سنگ را که پی شیر کنده بود
هوش مصنوعی: در نهایت، کوهکن به کمک اشکهای خود جوی آبی را ایجاد کرد که برای شکار شیر حفاری کرده بود.
جامی به ناخوشی غمش عمر بگذراند
خوش داشت خویش را دو سه روزی که زنده بود
هوش مصنوعی: او در دوران سختی و غم، عمرش را سپری کرد و به زندگیاش از روی سلیقه و دلخوشی نگاه میکرد، هر چند که فقط چند روز دیگر زنده بود.