شمارهٔ ۳۲۴
چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید
سوار چابک من سوی میدان دیر می آید
ز هر سویی سپاهی از پریرویان رسید اما
چه حاصل دادخواهان را که سلطان دیر می آید
ز جانم یک رمق مانده ست و تیغش آرزو دارم
به قتل من دریغ آن نامسلمان دیر می آید
نمی دانم چه شد کز ترکش آن ترک عاشق کش
به جانم تیر زهرآلوده پیکان دیر می آید
سموم هجر عالم سوز و ابر لطف او بی نم
دریغا کشت ما شد خشک و باران دیر می آید
برو ای زاهد خودبین مجو سامان کار از ما
که رسوا گشته خوبان به سامان دیر می آید
چو صبح وصل او خواهد دمیدن عاقبت جامی
مخور غم گر شب هجران به پایان دیر می آید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید
سوار چابک من سوی میدان دیر می آید
هوش مصنوعی: چرا ای خدا، آن جوان لُختی که به طرز زیبایی حرکت میکند، به آرامی به ما نمیرسد و دیر به میدان میآید؟
ز هر سویی سپاهی از پریرویان رسید اما
چه حاصل دادخواهان را که سلطان دیر می آید
هوش مصنوعی: از هر طرف، لشکری از زیبایان میرسید، اما برای دادخواهان هیچ فایدهای نداشت، چون سلطان دیر میآمد.
ز جانم یک رمق مانده ست و تیغش آرزو دارم
به قتل من دریغ آن نامسلمان دیر می آید
هوش مصنوعی: از جانم تنها یک نفس باقی مانده و من آرزو دارم که او با تیغش مرا بکشد، اما افسوس که آن کافر دیر میرسد.
نمی دانم چه شد کز ترکش آن ترک عاشق کش
به جانم تیر زهرآلوده پیکان دیر می آید
هوش مصنوعی: نمیدانم چه اتفاقی افتاده که از تیرکمان آن معشوقی که دلها را میکشد، به جانم تیر زهرآلودی زده شده و نمیآید.
سموم هجر عالم سوز و ابر لطف او بی نم
دریغا کشت ما شد خشک و باران دیر می آید
هوش مصنوعی: هجران و جدایی به شدت ما را میسوزاند و در عوض لطف او مانند ابری است که باران نمیبارد. افسوس که زندگیمان خشک شده و بارش رحمتش خیلی دیر انجام میشود.
برو ای زاهد خودبین مجو سامان کار از ما
که رسوا گشته خوبان به سامان دیر می آید
هوش مصنوعی: ای زاهد مغرور، تلاش نکن که مسائل زندگی را از ما سامان بدهی؛ زیرا نیکان و خوبان در این دنیا مشهور شدهاند، ولی حقیقت و صلح به آرامش نمیرسد.
چو صبح وصل او خواهد دمیدن عاقبت جامی
مخور غم گر شب هجران به پایان دیر می آید
هوش مصنوعی: زمانی که صبح وصال او فرامیرسد، دیگر برای غم خوردن، جامی نخور. حتی اگر شب جدایی طولانی به نظر برسد، پایان آن دیر یا زود خواهد رسید.