شمارهٔ ۳۲۲
به چنگ غم دلم از ناله تنگ میآید
که تار زلف تو دیرم به چنگ میآید
به بوی آشتیت جان همیدهم هرچند
کز آشتی توام بوی جنگ میآید
به بحر عشق تو شستم ز کام دست امید
چو گام سعی به کام نهنگ میآید
ترشحیست ز خون دل آب دیده ما
که با خیال لبت سرخرنگ میآید
نمیبرند ز ما بر بساط قرب تو نام
بلی تو شاهی و از مات ننگ میآید
شدم ز سنگ ملامت به زیر خاک و هنوز
به خاکم از کف احباب سنگ میآید
برآمدهست پر از خون دل چنان جامی
که غنچهوار بر او جامه تنگ میآید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به چنگ غم دلم از ناله تنگ میآید
که تار زلف تو دیرم به چنگ میآید
هوش مصنوعی: غم و اندوه دلم آنقدر زیاد شده که از ناله و گریه احساس تنگی و خفگی میکنم؛ احساس میکنم که انگار تقدیر و زمان، مرا از رسیدن به عشق و زیبایی تو دور نگه داشته است.
به بوی آشتیت جان همیدهم هرچند
کز آشتی توام بوی جنگ میآید
هوش مصنوعی: من به رایحهی آشتیات جان میدهم، هرچند که بوی جنگ از آشتی تو به مشام میرسد.
به بحر عشق تو شستم ز کام دست امید
چو گام سعی به کام نهنگ میآید
هوش مصنوعی: در عشق تو، امیدم را کنار گذاشتم، زیرا هر تلاشی که میکنم، به روشنی به موفقیت نمیرسد.
ترشحیست ز خون دل آب دیده ما
که با خیال لبت سرخرنگ میآید
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی بیانگر احساساتی عمیق و غمانگیز است. میگوید که احساسات و دردهای درونی که از دل و اشکهای ما جاری میشوند، به شکلی مشابه به رنگ لبان محبوبمان میرسند و این تشابه میتواند نشاندهندهی ارتباط عمیق میان عشق و درد باشد. در واقع، این تصویرسازی به نوعی اشاره به زیبایی و تلخی عشق دارد.
نمیبرند ز ما بر بساط قرب تو نام
بلی تو شاهی و از مات ننگ میآید
هوش مصنوعی: ما را از سوی تو به حضور نمیبرند، اما تو شاه بزرگی هستی و ما از مقام خود شرمندهایم.
شدم ز سنگ ملامت به زیر خاک و هنوز
به خاکم از کف احباب سنگ میآید
هوش مصنوعی: من از سختی و انتقادات به زیر خاک رفتم، اما هنوز هم از سوی دوستانم بار سنگینی را احساس میکنم.
برآمدهست پر از خون دل چنان جامی
که غنچهوار بر او جامه تنگ میآید
هوش مصنوعی: دلی پر از درد و غم در حال ظهور است، مانند جامی که به قدری پر شده که لباسش بر آن تنگ میآید.