گنجور

شمارهٔ ۳۰۵

آن مه به جانب سفر آهنگ می‌کند
صحرا و شهر بر دل ما تنگ می‌کند
ای نامه بر به مجلس او نام من ببر
کز گفت‌وگوی نام منش ننگ می‌کند
شرح کمال شوق همین بس که چشم من
عنوان این صحیفه به خون رنگ می‌کند
عاشق فشانده جان به ره کعبه مراد
زاهد نشسته پرسش فرسنگ می‌کند
صد چنگ می‌کشیم به امید یک صفا
چون می‌بریم نام صفا جنگ می‌کند
نشنیده‌ای به سمع قبول ار چه محتسب
منع سماع بانگ نی و چنگ می‌کند
جامی کند به سخت دلی یار را عتاب
جام تُنُک مجادله با سنگ می‌کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن مه به جانب سفر آهنگ می‌کند
صحرا و شهر بر دل ما تنگ می‌کند
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا به سوی سفر می‌رود و این موضوع دل ما را در نظر می‌آورد و احساس ناراحتی را به وجد می‌آورد.
ای نامه بر به مجلس او نام من ببر
کز گفت‌وگوی نام منش ننگ می‌کند
هوش مصنوعی: ای فرستاده، در مجلس او از من یاد کن، چرا که از گفتن نام من خجالت می‌کشم.
شرح کمال شوق همین بس که چشم من
عنوان این صحیفه به خون رنگ می‌کند
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر عمق و شدت احساس شوق و عشق است. شاعر با این جمله می‌گوید که اشتیاق او به حدی زیاد است که چشمانش به مانند قلمی هستند که این احساس را بر صفحه‌ای به رنگ خون می‌نویسند. این تصویر نشان‌دهنده‌ی عشق شدید و درد ناشی از آن است، گویی که احساساتش به حدی قوی و عمیق هستند که می‌توانند با خون بیان شوند.
عاشق فشانده جان به ره کعبه مراد
زاهد نشسته پرسش فرسنگ می‌کند
هوش مصنوعی: عاشق جان خود را در راه کعبه که نشان希望 و آرزو است می‌ریزد، در حالی که زاهدی که از دنیا دور است، با فاصله بسیار، فقط سوالاتی را مطرح می‌کند.
صد چنگ می‌کشیم به امید یک صفا
چون می‌بریم نام صفا جنگ می‌کند
هوش مصنوعی: ما صد بار تلاش می‌زنیم تا به آرامش و صفا برسیم، اما وقتی نام صفا را می‌بریم، مشکلات و درگیری‌ها آغاز می‌شود.
نشنیده‌ای به سمع قبول ار چه محتسب
منع سماع بانگ نی و چنگ می‌کند
هوش مصنوعی: آیا تا به حال نشنیده‌ای که اگر کسی به خاطر شناختی که از موسیقی ندارد، به دیگران اجازه ندهد صدای نی و چنگ را بشنوند، چه حالتی پیش می‌آید؟
جامی کند به سخت دلی یار را عتاب
جام تُنُک مجادله با سنگ می‌کند
هوش مصنوعی: دردسری که محبوب به خاطر دل سرد و بی‌احساسش می‌آفریند، مانند تنبیهی است که به بلافاصله پس از یک نزاع و درگیری رخ می‌دهد، و این نبرد هم با سختی و بی‌رحمی همراه است.