گنجور

شمارهٔ ۳۰۴

جان از آن لب‌ها حکایت می‌کند
طوطی از شکر روایت می‌کند
هرکه می‌گوید حدیث سلسبیل
زان لب نوشین کنایت می‌کند
از رقیبان می‌کند پهلو تهی
جانب ما را رعایت می‌کند
چشم شوخش می‌کشد تیغ جفا
لعل جان‌بخشش حمایت می‌کند
دور ازان لب جان یکی نالان نی است
«بشنو از نی چون حکایت می‌کند»
زان لب همچون شکر مانده جدا
«از جدایی‌ها شکایت می‌کند»
قتل جامی را چه حاجت زخم تیغ
غمزه‌ای او را کفایت می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان از آن لب‌ها حکایت می‌کند
طوطی از شکر روایت می‌کند
هوش مصنوعی: از آن لب‌ها جان آدمی سخن می‌گوید و طوطی هم داستان شیرینی را تعریف می‌کند.
هرکه می‌گوید حدیث سلسبیل
زان لب نوشین کنایت می‌کند
هوش مصنوعی: هر کسی که درباره‌ی چشمه‌ی سلسبیل صحبت می‌کند، در واقع به زبانی شیرین و جذاب اشاره می‌کند.
از رقیبان می‌کند پهلو تهی
جانب ما را رعایت می‌کند
هوش مصنوعی: رقیبان از ما کناره گرفته و به ما توجه می‌کنند.
چشم شوخش می‌کشد تیغ جفا
لعل جان‌بخشش حمایت می‌کند
هوش مصنوعی: چشمان زیبای او با جفای خود مرا به سوی خود می‌کشد و لب‌هایش که همچون لعل است، جان مرا محافظت می‌کند.
دور ازان لب جان یکی نالان نی است
«بشنو از نی چون حکایت می‌کند»
هوش مصنوعی: از آن لب دور، جانم در حال ناله است. بشنو از نی که چگونه حکایت می‌کند.
زان لب همچون شکر مانده جدا
«از جدایی‌ها شکایت می‌کند»
هوش مصنوعی: از آن لب‌ها که به شیرینی شکر مانده‌اند، به خاطر جدایی‌ها درد و شکایت می‌کنند.
قتل جامی را چه حاجت زخم تیغ
غمزه‌ای او را کفایت می‌کند
هوش مصنوعی: کشتن جامی نیازی ندارد؛ چون زخم زیبایی و ناز او به تنهایی کافی است.