شمارهٔ ۲۹۹
فرخنده عیدی کان جوان از پشت زین جولان کند
از غمزه ها خنجر زنان عشاق را قربان کند
رخش جفا انگیخته خون اسیران ریخته
هر سو سری آویخته جا بر سر میدان کند
چون از دل غرقه به خون آرند پیکانش برون
ناله نه از چاک درون از فرقت پیکان کند
زانگونه کز ابر چمن باشند گلها خنده زن
آن غنچه لب را چشم من از اشک خود خندان کند
گر خوی چکان آن لب شکر بر شوره خاک آرد گذر
آن خاک را در یک نظر سرچشمه حیوان کند
بر جان همی آرد کمین غم زین دل اندوهگین
سیل بلایی کو که این غم خانه را ویران کند
زین سان که جامی خونفشان در هر غزل شد قصهخوان
دریای خون روزی روان از جدول دیوان کند
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرخنده عیدی کان جوان از پشت زین جولان کند
از غمزه ها خنجر زنان عشاق را قربان کند
هوش مصنوعی: این ابیات به توصیف جوانی میپردازد که به طور شجاعانه و با طراوت از پشت اسب میتازند و با حرکات زیبایش، دل عاشقان را میرباید. او با نگاههای خود همچون خنجری عمل میکند که عشق و احساس را در دل عاشقان به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
رخش جفا انگیخته خون اسیران ریخته
هر سو سری آویخته جا بر سر میدان کند
هوش مصنوعی: اسب نافرمان زخمی از قربانیان در هر جا سرهای برید شدهای را به نمایش میگذارد و در میدان جنگ، جایش را تعیین میکند.
چون از دل غرقه به خون آرند پیکانش برون
ناله نه از چاک درون از فرقت پیکان کند
هوش مصنوعی: زمانی که از دل پر درد و رنج انسان، عشق و احساساتش مانند پیکانی بیرون میآید، ناله و گلهای که از دل برمیخیزد، تنها ناشی از درد او نیست، بلکه نشاندهنده جدایی و فراقی است که بر او تحمیل شده است.
زانگونه کز ابر چمن باشند گلها خنده زن
آن غنچه لب را چشم من از اشک خود خندان کند
هوش مصنوعی: چنان که گلها در باغ از باران شاداب و خندان میشوند، چشمان من نیز بر اثر اشکهایم آن غنچه لب را خندان میبیند.
گر خوی چکان آن لب شکر بر شوره خاک آرد گذر
آن خاک را در یک نظر سرچشمه حیوان کند
هوش مصنوعی: اگر آن لب شیرین و دلنشین، بوی شکر را به زمین بپاشد، آن خاک میتواند در یک لحظه روح و حیات را به آنجا بیاورد.
بر جان همی آرد کمین غم زین دل اندوهگین
سیل بلایی کو که این غم خانه را ویران کند
هوش مصنوعی: غم همچون سیلی، بر جانم میتازد و خانه دل غمگینم را در خطر ویرانی قرار میدهد. جستجوی من برای یافتن بلا و مصیبتهایی است که بتواند این غم را از وجودم بیرون کند.
زین سان که جامی خونفشان در هر غزل شد قصهخوان
دریای خون روزی روان از جدول دیوان کند
هوش مصنوعی: این گونه که یک جام پر از خون در هر شعر، داستان سرای دریای خون میشود، روزی خواهد رسید که آب های جاری از جدول دیوان به راه بیفتند.