گنجور

شمارهٔ ۲۸۹

آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد
شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد
جای جواب خواستمش جان دهم چو او
دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد
یک دم نکرد در نظر من مقام لیک
ذوق سلام او به دل و جان مقام کرد
بودم چو خاک بر سر راهش بسی حقیر
خاک حقیر را ز کرم احترام کرد
دل رفت و جان هم از پی سرو روان او
از پیش من چو بهر گذشتن خرام کرد
شکر خدا که از شکرین خنده سعی بخت
شیرین لبش به کام من تلخکام کرد
جامی به وصف آن لب لعل شکرشکن
طی حدیث طوطی شیرین کلام کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد
شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد
هوش مصنوعی: یک روز آن سرو خوش قامت، به خاطر سلام من ایستاد و تمام ویژگی‌های وفاداری و محبت را به نمایش گذاشت.
جای جواب خواستمش جان دهم چو او
دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد
هوش مصنوعی: چون خواستم به او پاسخی بدهم، جانم را فدای او می‌کنم، زیرا او با احترام دست بر سینه گذاشت و سلام کرد.
یک دم نکرد در نظر من مقام لیک
ذوق سلام او به دل و جان مقام کرد
هوش مصنوعی: یک لحظه هم نتوانستم جایگاه او را در ذهنم محاسبه کنم، اما زیبایی سلامش در دل و جانم جایگاه خاصی پیدا کرد.
بودم چو خاک بر سر راهش بسی حقیر
خاک حقیر را ز کرم احترام کرد
هوش مصنوعی: زمانی که در مسیر او بودم، همچون خاکی بودم که در برابر او بسیار ناچیز و حقیر بودم، اما او به خاطر بزرگواری‌اش به این خاک ناچیز احترام گذاشت.
دل رفت و جان هم از پی سرو روان او
از پیش من چو بهر گذشتن خرام کرد
هوش مصنوعی: دل و جان من در پی زیبایی او رفتند و او از پیش من گذشت، به گونه‌ای که مانند یک پرنده با ناز و زیبایی راه خود را ادامه می‌داد.
شکر خدا که از شکرین خنده سعی بخت
شیرین لبش به کام من تلخکام کرد
هوش مصنوعی: خوشحالم که به خاطر لبخند شیرینش، تلاش تقدیر باعث شد تا من از تلخی زندگی‌ام کمی فاصله بگیرم.
جامی به وصف آن لب لعل شکرشکن
طی حدیث طوطی شیرین کلام کرد
هوش مصنوعی: جامی در مورد لب‌های زیبا و دلکش توصیف می‌کند و در ضمن قصه‌ی طوطی‌ای با صدای شیرین را روایت می‌نماید.