گنجور

شمارهٔ ۲۸۸

مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد
وز دم نی آتش صاحبدلان را تیز کرد
در حریم بزم رندان پای نتواند نهاد
جز حریفی کز سبوی باده دستاویز کرد
کوهکن گو تیشه بی حاصل مزن چون دور چرخ
لعل جان افزای شیرین روزی پرویز کرد
سبزه نو خاست گرد گل تو را از مشک ناب
با اسیران هر چه کرد این سبزه نوخیز کرد
زلف مشکین تو را در باغ بر هم زد صبا
جعد سنبل را عبیر افشان و عنبیربیز کرد
داشت ارزانی خیالت دوش تشریف قدوم
مردم چشم منش از گریه گوهرریز کرد
دعوی پرهیزگاری نیست جز آلودگی
وقت جامی خوش کزین آلودگی پرهیز کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد
وز دم نی آتش صاحبدلان را تیز کرد
هوش مصنوعی: موسیقی‌دان با نواهای شگفت‌انگیز خود شوق و احساس را به جان شنوندگان القا کرد و صدای نی او، آتش عشق و محبت در دل‌های صاحبدلان را شعله‌ورتر ساخت.
در حریم بزم رندان پای نتواند نهاد
جز حریفی کز سبوی باده دستاویز کرد
هوش مصنوعی: در محفل رندان، تنها کسی می‌تواند وارد شود که دلش از شراب پر باشد و بتواند با آنها هم‌نشینی کند.
کوهکن گو تیشه بی حاصل مزن چون دور چرخ
لعل جان افزای شیرین روزی پرویز کرد
هوش مصنوعی: ای کوه‌نورد، تیشه‌ات را به کار نبر، زیرا دور زمانه، لذت و شیرینی زندگی را از پرویز گرفت.
سبزه نو خاست گرد گل تو را از مشک ناب
با اسیران هر چه کرد این سبزه نوخیز کرد
هوش مصنوعی: سبزه تازه‌ای سر از خاک برآورده است که گرد گل تو را به زینت مشک ناب آراسته و با اسیران هر چه کرد، این سبزه تازه هم زایش یافت.
زلف مشکین تو را در باغ بر هم زد صبا
جعد سنبل را عبیر افشان و عنبیربیز کرد
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی زلف‌های مشکی تو را در باغ به هم ریخت و همچنین پیچ و تاب سنبل‌ها را خوشبو کرد و عطرش را پراکند.
داشت ارزانی خیالت دوش تشریف قدوم
مردم چشم منش از گریه گوهرریز کرد
هوش مصنوعی: دیشب خیال تو به قدری برایم ارزشمند بود که اشک‌هایم مانند جواهراتی گرانبها از چشمانم ریخت.
دعوی پرهیزگاری نیست جز آلودگی
وقت جامی خوش کزین آلودگی پرهیز کرد
هوش مصنوعی: ادعای دینداری یا پرهیزکاری تنها به معنای آلوده کردن وقت نیست، بلکه به‌جای اینکه از این آلودگی‌ها دوری کنیم، باید به دنبال لذت از زندگی و لحظه‌های خوش بود.