شمارهٔ ۲۸۶
آمد خزان عمر و مرا گونه زرد کرد
بر خاطرم هوای گل و سبزه سرد کرد
آسودگی به خواب ندید آن که تکیه گاه
از گرد بالش فلک تیز گرد کرد
غره مشو که خواجه به نیکی ستایدت
بدمردی زمانه تو را نیک مرد کرد
فرد است یار و میل دلش هست سوی فرد
خوش آن که خاطر از همه اغیار فرد کرد
زان آفتاب بهره جز آن گرمرو نیافت
کو بارگی ز همت گردون نورد کرد
گر کرد خون دلم چو زبان از سخن ببست
با او که را مجال سخن هر چه کرد کرد
جامی چو نیست معنی رنگین حسود را
تذهیب شعر خود به زر و لاجورد کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد خزان عمر و مرا گونه زرد کرد
بر خاطرم هوای گل و سبزه سرد کرد
هوش مصنوعی: زمان پیری و تنهایی به سراغ من آمده و صورتم را زرد کرده است. یاد گلها و چمنها حالا برایم دلگیر و سرد شده است.
آسودگی به خواب ندید آن که تکیه گاه
از گرد بالش فلک تیز گرد کرد
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند آرامش خواب را تجربه کند، اگر تکیهگاهی که بر آن استراحت میکند، به شدت در حال چرخش و ناپایدار باشد.
غره مشو که خواجه به نیکی ستایدت
بدمردی زمانه تو را نیک مرد کرد
هوش مصنوعی: به خود مغرور نشو که اگر کسی تو را به خوبی ستایش کند، این به خاطر این است که سختیهای زندگی تو را به انسان بهتری تبدیل کرده است.
فرد است یار و میل دلش هست سوی فرد
خوش آن که خاطر از همه اغیار فرد کرد
هوش مصنوعی: تنها یک نفر یار است و دلش به سوی او متمایل است. خوشا به حال کسی که توانسته از همه بیگانگان دل بردارد و فقط به آن یک نفر فکر کند.
زان آفتاب بهره جز آن گرمرو نیافت
کو بارگی ز همت گردون نورد کرد
هوش مصنوعی: از آن خورشید، تنها کسی که عرصه قدرت را به دست آورد، کسی است که به خاطر تلاش و ارادهاش به اوج رسید.
گر کرد خون دلم چو زبان از سخن ببست
با او که را مجال سخن هر چه کرد کرد
هوش مصنوعی: اگر دل من از درد گلویم به خون بیفتد و زبانم در سخن گفتن قفل شود، با او که حق سخن گفتن ندارم، هرچه خواسته انجام داده است.
جامی چو نیست معنی رنگین حسود را
تذهیب شعر خود به زر و لاجورد کرد
هوش مصنوعی: اگر جمال و زیبایی وجود نداشته باشد، حسودان و بدخواهان تلاش میکنند تا با تزیینات و زیورهای زبانی، شعر و کلام خود را جلوه دهند.