گنجور

شمارهٔ ۲۸

من نه تنها خواهم این خوبان شهرآشوب را
کیست در شهر آن که خواهان نیست روی خوب را
دیر می جنبد بشیر ای باد بر کنعان گذر
مژده پیراهن یوسف ببر یعقوب را
دل نهادم بر جفا تا دیدم آن قد بلند
بر درخت آن به که بیند مرد عاقل چوب را
گو مکن درد دل من کاتب اندر نامه درج
طاقت این بار نبود حامل مکتوب را
چون صف دلها شکستی زین مکن رخش جفا
شرط نبود رفتن از پی لشکر مغلوب را
خواب ناید چشم تر را بی تو شبها اغلبی
گرچه باشد خواب غالب مردم مرطوب را
دی به خاک پاش با صد ذوق می سودم مژه
گفت جامی گرد شد آهسته زن جاروب را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من نه تنها خواهم این خوبان شهرآشوب را
کیست در شهر آن که خواهان نیست روی خوب را
هوش مصنوعی: من تنها به این زیبایانی که دل‌ها را به هم می‌زنند، علاقه‌مند نیستم. آیا در این شهر کسی هست که خواهان دیدن چهره‌ی زیبا نباشد؟
دیر می جنبد بشیر ای باد بر کنعان گذر
مژده پیراهن یوسف ببر یعقوب را
هوش مصنوعی: بجنب ای باد، به سرزمین کنعان برو و خبر خوشی از پیراهن یوسف برای یعقوب بیاور.
دل نهادم بر جفا تا دیدم آن قد بلند
بر درخت آن به که بیند مرد عاقل چوب را
هوش مصنوعی: دل خود را به سختی‌ها و بی‌وفایی‌ها سپردم، زیرا وقتی آن قد بلند را بر درخت دیدم، فهمیدم که مرد حکیم به چوب اعتماد نمی‌کند.
گو مکن درد دل من کاتب اندر نامه درج
طاقت این بار نبود حامل مکتوب را
هوش مصنوعی: نکن درد دل من را بنویس، زیرا توانایی تحمل بار این نامه را ندارم.
چون صف دلها شکستی زین مکن رخش جفا
شرط نبود رفتن از پی لشکر مغلوب را
هوش مصنوعی: زمانی که صف دل‌ها را شکستید، از این رفتار بد بپرهیزید؛ زیرا رفتن به دنبال لشکری که شکست خورده، نباید نامناسب باشد.
خواب ناید چشم تر را بی تو شبها اغلبی
گرچه باشد خواب غالب مردم مرطوب را
هوش مصنوعی: چشم‌های اشک‌بار من در شب‌ها به خاطر تو خواب نمی‌بیند، هر چند دیگران در خواب و رویا غوطه‌ور هستند.
دی به خاک پاش با صد ذوق می سودم مژه
گفت جامی گرد شد آهسته زن جاروب را
هوش مصنوعی: در روزی با شوق و خوشحالی در زمین مشغول فعالیت بودم و در همان حال، مژه به من گفت که یک جام پر از شادی به آرامی دست‌به‌کار شوی و جارو به دست بگیری.