شمارهٔ ۲۷۶
خاکی که زیر پای خود آن شوخ بسپرد
صد جان بها دهند اگر پا بیفشرد
مشتاق کعبه را ز بساط حریر به
ریگ حرم که در ته پهلو بگسترد
مویی شدم ز فقر و فنا کو قلندری
کین موی را به پاکی تجرید بسترد
گرمی مجو به مجلس واعظ که مستمع
گر باشد آتش از دم سردش بیفسرد
بر من به روز هجر ز جان نیست منتی
ایام مرگ را خرد از عمر نشمرد
من آن نیم که سرکشم از حکم تیغ او
صد بار اگر چو شمع سرم را ز تن برد
جامی حریف اهل درین بزمگه نیافت
بر وی مگیر خورده اگر می نمی خورد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاکی که زیر پای خود آن شوخ بسپرد
صد جان بها دهند اگر پا بیفشرد
هوش مصنوعی: اگر زیر پای تو خاکی باشد که آن جوان خوشظاهر را در خود دفن کرده، برای آن خاک با ارزشترین جانها هم بها نمیدهند اگر بر آن پا بگذاری.
مشتاق کعبه را ز بساط حریر به
ریگ حرم که در ته پهلو بگسترد
هوش مصنوعی: شخصی که به زیارت کعبه دلتنگ است، حتی با وجود فرشهای نرم و پر زرق و برق، به سادگی و خاکی بودن حرم شکوه و عظمت میدهد و آن را بر همه چیز ترجیح میدهد.
مویی شدم ز فقر و فنا کو قلندری
کین موی را به پاکی تجرید بسترد
هوش مصنوعی: به دلیل فقر و نابودی به مرحلهای از سادگی و بیپروایی رسیدهام که به دنبال کسی هستم که این حالت من را به پاکی و خلوص رهبری کند.
گرمی مجو به مجلس واعظ که مستمع
گر باشد آتش از دم سردش بیفسرد
هوش مصنوعی: به مجلس واعظ نروید و از صحبتهای او انتظار تاثیر نداشته باشید، زیرا اگر شنوندهای هم باشد، کلام سرد او به اندازهای بیاثر است که شعلهی آتش را خاموش میکند.
بر من به روز هجر ز جان نیست منتی
ایام مرگ را خرد از عمر نشمرد
هوش مصنوعی: در روزهای جدایی، برای من هیچ انتظاری نیست و مرگ را به عنوان بخشی از عمرم، کوچک نمیشمارم.
من آن نیم که سرکشم از حکم تیغ او
صد بار اگر چو شمع سرم را ز تن برد
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که تحت سلطه و تسلط دیگران قرار بگیرم، حتی اگر صد بار مانند شمع بسوزم و سرم از بدنم جدا شود.
جامی حریف اهل درین بزمگه نیافت
بر وی مگیر خورده اگر می نمی خورد
هوش مصنوعی: هیچکس در این میخانه به جامی مانند او دسترسی ندارد، پس اگر او نوشیدنی نمینوشد، به او خرده نگیر.