گنجور

شمارهٔ ۲۷۴

تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد
با ما ببین که عشق تو پیرانه سر چه کرد
چشم سیاه سرخ چه سازی به خون من
موی سفید من نگر ای جان و روی زرد
بگشای بند زلف که افتاد صد گره
بر رشته امید من از چرخ تیزگرد
نقشی نکوتر از خط زنگاریت نبست
کلک قضا که زد رقم این لوح لاژورد
چندین چه سود گرمی واعظ چو مستمع
افسرد از شنیدن این نکته های سرد
تعویذ عمر زلف چو طومار تو بس است
گو نامه سعادت من بخت درنورد
زلف تو دید جامی و دستی بر آن نیافت
عمر دراز یافت ولی هیچ برنخورد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد
با ما ببین که عشق تو پیرانه سر چه کرد
هوش مصنوعی: تو بچه‌ای کوچک هستی و ما افراد سالخورده‌ایم. بیا و ببین که عشق چه حالتی به ما بخشیده است، حتی با این سن و سال.
چشم سیاه سرخ چه سازی به خون من
موی سفید من نگر ای جان و روی زرد
هوش مصنوعی: چشم سیاه سرخ چه کارهایی با دل من کرده‌ای، به موهای سفیدم توجه کن، ای جانم، و به رنگ زرد صورتم نگاه کن.
بگشای بند زلف که افتاد صد گره
بر رشته امید من از چرخ تیزگرد
هوش مصنوعی: زلف خود را باز کن تا گره‌های زیادی که به امید من بسته شده، باز شوند. این گره‌ها از چرخ سرنوشت به وجود آمده‌اند.
نقشی نکوتر از خط زنگاریت نبست
کلک قضا که زد رقم این لوح لاژورد
هوش مصنوعی: هیچ طرحی که به زیبایی خط زنگار تو باشد، از قلم تقدیر به وجود نیامده است. این قلم بر روی لوح آسمانی، حکاکی کرده است.
چندین چه سود گرمی واعظ چو مستمع
افسرد از شنیدن این نکته های سرد
هوش مصنوعی: اگر واعظ با اشتیاق و گرمی صحبت کند، چه فایده‌ای دارد؟ وقتی که شنونده از شنیدن نکات بی‌روح و خسته‌کننده دلزده و بی‌علاقه شده است.
تعویذ عمر زلف چو طومار تو بس است
گو نامه سعادت من بخت درنورد
هوش مصنوعی: عمر کوتاه من تنها به خاطر زلف تو کافی است و نیازی به نامه‌ای برای خوشبختی‌ام ندارم، چرا که سرنوشت من از پیش رقم خورده است.
زلف تو دید جامی و دستی بر آن نیافت
عمر دراز یافت ولی هیچ برنخورد
هوش مصنوعی: چشمان تو آنقدر جذاب و فریبنده‌اند که کسی در کنار آنها نمی‌تواند به چیزی دیگر دست یابد. او زندگی طولانی‌تری داشت، اما هیچ‌گاه نتوانست به زیبایی و دلربایی زلف تو دست بزند.