گنجور

شمارهٔ ۲۷۳

ز سبزه گرد لب جوی خط تازه دمید
به تازگی خط آیندگان باغ رسید
کشید سبزه به زنگار خورده سوزن خویش
به هر دلی که ز دی خارهای غصه خلید
ز بس که فیض عطا ریخت بر چمن باران
ز بار منت او گردن بنفشه خمید
چراست گرد لب غنچه گشته غرقه به خون
اگر نه صبح به دندان شبنمش نگزید
ز لاله شد همه صحرا پر از پیاله لعل
خوشا کسی که می عیش ازان پیاله کشید
چو سنگ حادثه بسیار شد ز ژاله به باغ
گل از توهم آن در شکاف غنچه خزید
چو خون گشاد ز رگ ارغوان به نشتر برق
هزار قطره برون آمد و یکی نچکید
ز نوک خامه جامی هزار گل بشکفت
به سوی او چو نسیم قبول شاه وزید
کسی که نکته رنگین ز دفترش ننوشت
گلی ز باغ معانی به دست خویش نچید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز سبزه گرد لب جوی خط تازه دمید
به تازگی خط آیندگان باغ رسید
هوش مصنوعی: از سبزه‌ای که در کنار جوی رشد کرده، نشانه‌ای جدید نمایان شده است. این نشانه به تازگی به باغ‌های آینده رسید.
کشید سبزه به زنگار خورده سوزن خویش
به هر دلی که ز دی خارهای غصه خلید
هوش مصنوعی: سبزه‌ای که به رنگ زنگار درآمده، با سوزنی که به دل‌ها فرو می‌برد، به هر دلی که از غصه‌های گذشته پر است، نفوذ می‌کند.
ز بس که فیض عطا ریخت بر چمن باران
ز بار منت او گردن بنفشه خمید
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی رحمت و نعمت‌های او، چمن به قدری سرسبز و زیبا شده که گل‌های بنفشه به احترام آن، سر خود را خم کرده‌اند.
چراست گرد لب غنچه گشته غرقه به خون
اگر نه صبح به دندان شبنمش نگزید
هوش مصنوعی: چرا گل غنچه‌ای به رنگ خون درآمده است؟ اگر این گونه است، به خاطر این است که صبح، شبنم شب را با دندانش گزیده است.
ز لاله شد همه صحرا پر از پیاله لعل
خوشا کسی که می عیش ازان پیاله کشید
هوش مصنوعی: در اثر زیبایی لاله‌ها، همه دشت پر از جام‌های قرمز شده است. خوش به حال کسی که از آن جام‌ها خوشی و لذت را چشیده است.
چو سنگ حادثه بسیار شد ز ژاله به باغ
گل از توهم آن در شکاف غنچه خزید
هوش مصنوعی: به علت تلخی حوادث، مانند سنگی که بر دوش فردی سنگینی کند، گل‌هایی که براساس خیال و توهم در باغ به وجود آمده بودند، از دل غنچه‌ها سر برآوردند.
چو خون گشاد ز رگ ارغوان به نشتر برق
هزار قطره برون آمد و یکی نچکید
هوش مصنوعی: وقتی که خون از رگ گل ارغوانی بیرون آمد، مانند نیشتری که بر روی آن زده شده باشد، هزار قطره از آن خارج شد اما هیچ‌کدام روی زمین نچکید.
ز نوک خامه جامی هزار گل بشکفت
به سوی او چو نسیم قبول شاه وزید
هوش مصنوعی: از نوک قلم، جامی پر از هزار گل رو به او گشوده شد، مانند نسیم ملایمی که برشاهی وزید.
کسی که نکته رنگین ز دفترش ننوشت
گلی ز باغ معانی به دست خویش نچید
هوش مصنوعی: کسی که از دانش و فهم خود استفاده نکرده و نکته‌ای را ثبت نکرده، مانند کسی است که نتوانسته از زیبایی‌های معانی بهره‌برداری کند و از باغ اندیشه‌اش گلی نچیده است.