شمارهٔ ۲۷۲
باز صبح طرب از مطلع امید دمید
نفحات ظفر از گلشن اقبال وزید
نامه بسته سرآمد ز مراد دل من
حاصل نامه مرادی که دلم می طلبید
فتح ناکرده چو نافه سر آن نامه هنوز
به مشام دل و جان رایحه فتح رسید
هر که را بود پر از گوهر اخلاص درون
چون صدف شد همه تن گوش چو آن مژده شنید
لله الحمد که آن نقش که خاطر می خواست
آمد آخر ز پس پرده تقدیر پدید
خار هر کید که بدخواه به راه تو نهاد
خنجری گشت که جز در جگر او نخلید
دمبدم جامی از اخلاص کند همره باد
سوی تو فاتحه فاتح ابوباب مزید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز صبح طرب از مطلع امید دمید
نفحات ظفر از گلشن اقبال وزید
هوش مصنوعی: صبح دلانگیزی با امیدی تازه آغاز شد و بوی پیروزی از باغی پر از خوشبختی به مشام رسید.
نامه بسته سرآمد ز مراد دل من
حاصل نامه مرادی که دلم می طلبید
هوش مصنوعی: نامهای که بستم دیگر به پایان رسید و آنچه در دل من بود، به دست آمد. این نامه، آرزویی بود که دلم همیشه به دنبال آن بود.
فتح ناکرده چو نافه سر آن نامه هنوز
به مشام دل و جان رایحه فتح رسید
هوش مصنوعی: فتح نکرده، مانند گلی که هنوز عطرش در دل و جانم حس میشود، آن نامه به مشامم رسیده است.
هر که را بود پر از گوهر اخلاص درون
چون صدف شد همه تن گوش چو آن مژده شنید
هوش مصنوعی: هر کسی که درونش پر از گوهر اخلاص باشد، مانند صدف میشود که تمام وجودش گوش است تا مژدهای را که میشنود، درک کند.
لله الحمد که آن نقش که خاطر می خواست
آمد آخر ز پس پرده تقدیر پدید
هوش مصنوعی: خدا را شکر که آن چیزی که در دل میخواستم، در نهایت از پس پرده سرنوشت نمایان شد.
خار هر کید که بدخواه به راه تو نهاد
خنجری گشت که جز در جگر او نخلید
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر تو سنگ انداخته و به تو آسیب رسانده، در واقع خود را به زحمت انداخته، زیرا این خنجر فقط به خود او زخم میزند و در نهایت به خود او آسیب خواهد رساند.
دمبدم جامی از اخلاص کند همره باد
سوی تو فاتحه فاتح ابوباب مزید
هوش مصنوعی: همواره در حال نوشیدن جامی از صداقت و خلوص است و این جام را همراه با نسیم به سمت تو میفرستد، مانند فاتحهای که به دروازهها و درگاهها تقدیم میشود.