گنجور

شمارهٔ ۲۶۶

از یار کهن نمی کنی یاد
این پیشه نو مبارکت باد
فریاد کسی نمی کنی گوش
پیش که کنیم از تو فریاد
با دولت بندگیت هستیم
از خواجگی دو عالم آزاد
شاید که تو را فرشته خوانند
کین لطف ندارد آدمیزاد
آن سوخته یافت لذت عشق
کز وصل نشان ندید و جان داد
از شکر جانفزای شیرین
پرویز نیافت ذوق فرهاد
مرغ چمن وفاست جامی
در دام غم و بلا چه افتاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از یار کهن نمی کنی یاد
این پیشه نو مبارکت باد
هوش مصنوعی: از دوست قدیمی خود یاد و خاطره نمی‌کنی، بنابراین برایت آرزوی موفقیت در این کار جدید دارم.
فریاد کسی نمی کنی گوش
پیش که کنیم از تو فریاد
هوش مصنوعی: تو به کسی فریاد نمی‌زنی که ما هم از تو فریاد بزنیم.
با دولت بندگیت هستیم
از خواجگی دو عالم آزاد
هوش مصنوعی: ما به برکت و سعادت بندگی تو در این دنیا و آن دنیا از هر گونه وابستگی و حاکمیت آزادیم.
شاید که تو را فرشته خوانند
کین لطف ندارد آدمیزاد
هوش مصنوعی: شاید به تو بگویند که فرشته‌ای، اما این مسئله ارزش خاصی ندارد چون انسان‌ها از لطف و محبت بیشتری برخوردارند.
آن سوخته یافت لذت عشق
کز وصل نشان ندید و جان داد
هوش مصنوعی: آن کس که عاشق شده و به وصال معشوق نرسیده، همچنان لذت عشق را تجربه کرده و به خاطر آن زندگی‌اش را فدای عشق می‌کند.
از شکر جانفزای شیرین
پرویز نیافت ذوق فرهاد
هوش مصنوعی: شیرین پرویز، با وجود شیرینی و جذابیتش، نتوانست ذوق و شادی فرهاد را به دست آورد. فرهاد، عاشق و دلباخته‌ای است که به خاطر عشقش به شیرین، دستخوش ناامیدی و ناکامی شده است.
مرغ چمن وفاست جامی
در دام غم و بلا چه افتاد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در چمن می‌خوابد، وفادار است، اما به چه دلیل در دام غم و مصیبت گرفتار شده است؟