گنجور

شمارهٔ ۲۲۹

کس شیوه آن دلبر چالاک ندانست
خونخواری آن کافر بی باک ندانست
افتاد سرم در ره خونخواره سواری
کز سرکشیش لایق فتراک ندانست
چون سایه به خاک افکند آن سرو نه بر من
گر قدر مرا پست تر از خاک ندانست
زان کس که مرا دوخت گریبان چه گشاید
چون دوختن این جگر چاک ندانست
آن سرو که پاک است چو گل دامن حسنش
افسوس که قدر نظر پاک ندانست
هر درد و غمی کآمد ازین چرخ جفا کیش
منزل به جز این سینه غمناک ندانست
جامی گه خونریزی آن شوخ دعایی
جز سلمک الله و ابقاک ندانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کس شیوه آن دلبر چالاک ندانست
خونخواری آن کافر بی باک ندانست
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است روش دلبری آن محبوب چابک را بفهمد، و کسی هم نتوانسته است پرخاشگری آن کافر بی‌باک را درک کند.
افتاد سرم در ره خونخواره سواری
کز سرکشیش لایق فتراک ندانست
هوش مصنوعی: سرم به دام یک سوار خونخوار افتاد که به خاطر سرکشی‌اش لیاقت زین و افسار را نداشت.
چون سایه به خاک افکند آن سرو نه بر من
گر قدر مرا پست تر از خاک ندانست
هوش مصنوعی: وقتی که آن سرو زیبا سایه‌اش را بر زمین انداخت، اگر ارزش من را کمتر از خاک در نظر بگیرد، بر من تأثیری نخواهد گذاشت.
زان کس که مرا دوخت گریبان چه گشاید
چون دوختن این جگر چاک ندانست
هوش مصنوعی: از کسی که با دستان خود مرا به سختی درگیر کرده، چه انتظاری می‌توان داشت؟ او حتی ندانسته است که دوختن این درد دل شکسته چقدر دشوار است.
آن سرو که پاک است چو گل دامن حسنش
افسوس که قدر نظر پاک ندانست
هوش مصنوعی: سرو زیبا و پاکی که همچون گل است، افسوس که ارزش و زیبایی چشمان پاکش را درک نکردند.
هر درد و غمی کآمد ازین چرخ جفا کیش
منزل به جز این سینه غمناک ندانست
هوش مصنوعی: هر نوع دردی که از این دنیا و گردش‌های ناپسند آن به من رسیده، جز این قلب غمگین هیچ جاگاهی نداشته است.
جامی گه خونریزی آن شوخ دعایی
جز سلمک الله و ابقاک ندانست
هوش مصنوعی: جامی در اینجا به اشاره‌ای به شخصی می‌پردازد که به نظر می‌رسد در موقعیتی خطرناک قرار دارد و تنها دعای خوبش برای او این است که خدا او را حفظ کند و زنده نگه دارد. این نشان‌دهنده‌ی نگرانی و خواسته‌اش برای سلامتی و امنیت آن شخص است.