گنجور

شمارهٔ ۲۲۶

ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است
در دل لاله رخش آتش سودا زده است
شد چنان پایه آه من ازان ماه بلند
که سراپرده بر این طارم مینا زده است
بهر قتل که کمر بست ندانم که مرا
می کشد گوشه دامانش که بالا زده است
جانم آسود ز بوسیدن خاک قدمش
خرم آن کس که گهی بوسه بر آن پا زده است
هر غمی کز صنمی خسته دلی خورده فرو
همه سر از دل و جان من شیدا زده است
می دهد خاک رهش خاصیت آب حیات
بس که هر نوش لبی بوسه بر آن جا زده است
جامی افتاد ز پا زیر لگدکوب جفا
تا به فتراک بتی دست تمنا زده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است
در دل لاله رخش آتش سودا زده است
هوش مصنوعی: چهره زیبای من در دشت خیمه زده و در دل لاله، که نماد عشق و شور است، آتش احساس و غم وجود دارد.
شد چنان پایه آه من ازان ماه بلند
که سراپرده بر این طارم مینا زده است
هوش مصنوعی: آه من آن‌قدر در دل از عشقم رنج می‌کشد که گویی زیر سقف آسمان آبی، زیبایی او همه‌جا را فرا گرفته است.
بهر قتل که کمر بست ندانم که مرا
می کشد گوشه دامانش که بالا زده است
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه کسی به من آسیب خواهد زد، ولی می‌دانم که مرا به خاطر عشقی که در دل دارد، از پا خواهد انداخت.
جانم آسود ز بوسیدن خاک قدمش
خرم آن کس که گهی بوسه بر آن پا زده است
هوش مصنوعی: زندگی‌ام آرام است از بوسیدن خاک پای او، خوشا به حال کسی که گاهی بر آن پا بوسه زده است.
هر غمی کز صنمی خسته دلی خورده فرو
همه سر از دل و جان من شیدا زده است
هوش مصنوعی: هر اندوهی که از معشوقی به دل نشسته، تمام وجود و احساسات من را تحت تأثیر قرار داده و به شدت گرفتار عشق او شدم.
می دهد خاک رهش خاصیت آب حیات
بس که هر نوش لبی بوسه بر آن جا زده است
هوش مصنوعی: خاک مسیر او مانند آب حیات خاصیتی دارد، چرا که هر لب نوشانی بر آن خاک بوسه زده است.
جامی افتاد ز پا زیر لگدکوب جفا
تا به فتراک بتی دست تمنا زده است
هوش مصنوعی: زیر پا لگدکوب بی‌رحمی، جامی به زمین افتاده است و به خاطر درد و رنج، به صورت عاجزانه دست به دعا بلند کرده است.