شمارهٔ ۲۲۴
این زمینی ست که سرمنزل جانان بوده ست
مطرح نور رخ آن مه تابان بوده ست
این زمینی ست که هر شیب و فرازی که در اوست
جای آمد شد آن سرو خرامان بوده ست
این زمینی ست که هر جا خس و خاری بینی
پیش ازین رسته به جایش گل و ریحان بوده ست
دامن نازکشان رفته به هر جانب ازو
آن که صد دست تمناش به دامان بوده ست
می دهد خاک رهش خاصیت آن آبم
که نصیب خضر از چشمه حیوان بوده ست
باید افشاند ز هر نوک مژه خون جگر
هر کجا لعل لب او شکرافشان بوده ست
جان جامی به حقیقت ز همین باد و هواست
گر به صورت گلش از خاک خراسان بوده ست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این زمینی ست که سرمنزل جانان بوده ست
مطرح نور رخ آن مه تابان بوده ست
هوش مصنوعی: این زمین جایی است که محبوب من به آنجا آمده و نور چهره آن ماه درخشان در آنجا نمایان بوده است.
این زمینی ست که هر شیب و فرازی که در اوست
جای آمد شد آن سرو خرامان بوده ست
هوش مصنوعی: این زمین شامل هر نوع شیب و بلندی است و در حقیقت، هر نقطهای از آن جایی بوده که آن سرو خرامان، با زیبایی و شکوه خود، در آنجا حضور داشته است.
این زمینی ست که هر جا خس و خاری بینی
پیش ازین رسته به جایش گل و ریحان بوده ست
هوش مصنوعی: این زمین جایی است که هر کجا علف و خار میبینی، قبلاً گل و گیاهان خوشبو در آن رشد کردهاند.
دامن نازکشان رفته به هر جانب ازو
آن که صد دست تمناش به دامان بوده ست
هوش مصنوعی: دامن لطیف آنان به هر سو رفته و آن کسی که با صد دست آرزو داشت به دامنشان برسد، اکنون دستش خالی مانده است.
می دهد خاک رهش خاصیت آن آبم
که نصیب خضر از چشمه حیوان بوده ست
هوش مصنوعی: خاکی که در مسیر اوست، خاصیتی دارد شبیه به آبی که خضر از چشمه حیات گرفته است.
باید افشاند ز هر نوک مژه خون جگر
هر کجا لعل لب او شکرافشان بوده ست
هوش مصنوعی: باید از هر مکانی که لبهای او مانند مروارید جلوهگری کردهاند، اشکها و خون دل را بریزد.
جان جامی به حقیقت ز همین باد و هواست
گر به صورت گلش از خاک خراسان بوده ست
هوش مصنوعی: زندگی واقعی انسان در حقیقت به همین شرایط و عوامل محیطی وابسته است، حتی اگر ظاهراً از خاک خراسان و به شکل گل برآمده باشد.