شمارهٔ ۲۲۰
آن نه خط است که گرد رخ زیباش گرفت
دل ما سوخت بسی دود دل ماش گرفت
طوطیانند فرو برده به شکر منقار
یا خط سبز لب لعل شکرخاش گرفت
نقش پابوس ویم نیست همین بس که چو شد
در رهش سوده تنم نقش کف پاش گرفت
نه دل است این به برم بلکه دلم از غم عشق
شد جدا قطره ای از خون جگر جاش گرفت
گفت دامان وصالت بنهم بر کف و رفت
اشک من گوشه دامان به تقاضاش گرفت
ساقی امروز به نقدم قدحی چند بده
رغم آن را که غم نسیه فرداش گرفت
دل در آن زلف سیه شد بگسل جامی ازو
بر حذر باش ز دیوانه که سوداش گرفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن نه خط است که گرد رخ زیباش گرفت
دل ما سوخت بسی دود دل ماش گرفت
هوش مصنوعی: آنچه بر چهره زیبای او نقش بسته، تنها یک خط نیست، زیرا دل ما به خاطر زیبایی او بسیار سوخته و دلم بساطی از غم و آتش است.
طوطیانند فرو برده به شکر منقار
یا خط سبز لب لعل شکرخاش گرفت
هوش مصنوعی: پرندگان رنگارنگ، به خاطر شیرینی، نوکشان را در شکر فرو بردهاند یا خط سبزی بر لب لعل و زیبا دارند.
نقش پابوس ویم نیست همین بس که چو شد
در رهش سوده تنم نقش کف پاش گرفت
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که جایگاه من در برابر او، به حدی است که وقتی در مسیرش میروم و بدنم به زمین میخورد، اثر پای او بر وجود من باقی میماند. به این معنا که محبت و عشق او به حدی در من نفوذ کرده که حتی افتادن و خاکی شدن من، نشانهای از ارادت من به اوست.
نه دل است این به برم بلکه دلم از غم عشق
شد جدا قطره ای از خون جگر جاش گرفت
هوش مصنوعی: این دل که در سینه دارم متعلق به من نیست، بلکه به دلیل غم عشق، از من جدا شده است. حالا فقط یک قطره از خون جگرم را به یادگار برای خود دارم.
گفت دامان وصالت بنهم بر کف و رفت
اشک من گوشه دامان به تقاضاش گرفت
هوش مصنوعی: گفتم که دامن عشق تو را به دامنم بزنم و او رفت و اشک من به دامنش چسبید و از او خواستار شد.
ساقی امروز به نقدم قدحی چند بده
رغم آن را که غم نسیه فرداش گرفت
هوش مصنوعی: ای ساقی، امروز به من چند جام بده، هرچند که فردا غم و اندوهی دارم که به انتظارم نشسته است.
دل در آن زلف سیه شد بگسل جامی ازو
بر حذر باش ز دیوانه که سوداش گرفت
هوش مصنوعی: دل در آن زلف سیاه گرفتار شده و از شراب آن باید پرهیز کرد، زیرا دیوانهای که به عشقش دچار شده، از دست رفته است.