گنجور

شمارهٔ ۲۱۲

خط تو در دامن گل سنبل سیراب ریخت
بر بیاض صفحه خورشید مشک ناب ریخت
یک ورق ز اوصاف حسنت خواند بلبل در چمن
دفتر گل را صبا بر هم زد و در آب ریخت
خالهایت در خم ابرو چو شبگون دانه هاست
کز کف زهاد صاحب سبحه در محراب ریخت
اشک ها کز چشم خونبارم به دامانت چکید
قطره های خون بود کز کشته بر قصاب ریخت
پسته و بادام سوی لب مبر کان چشم مست
نقل بزم امشب ز دلهای اولوالالباب ریخت
خفته بودم بر خس و خار درت ز اوراق گل
باد صبحم خارها در بستر سنجاب ریخت
بود پر جام دل جامی ز جلاب طرب
عشق تو بر جام او زد سنگ و آن جلاب ریخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط تو در دامن گل سنبل سیراب ریخت
بر بیاض صفحه خورشید مشک ناب ریخت
هوش مصنوعی: نوشته‌ای که با خط تو بر گل سنبل نقش بسته، بر سفیدی صفحه‌ی خورشید رنگ مشکینی انباشته است.
یک ورق ز اوصاف حسنت خواند بلبل در چمن
دفتر گل را صبا بر هم زد و در آب ریخت
هوش مصنوعی: بلبل در باغ به زیبایی‌ها و صفات خوب تو پرداخت و آوازش را سر داد. نسیم به دفتر گل‌ها زد و ورق‌های آن را به آب ریخت.
خالهایت در خم ابرو چو شبگون دانه هاست
کز کف زهاد صاحب سبحه در محراب ریخت
هوش مصنوعی: خال‌هایت در خم ابرو مانند دانه‌های شب است که از دست زاهدی که تسبیح در دست دارد، در محراب افتاده‌اند.
اشک ها کز چشم خونبارم به دامانت چکید
قطره های خون بود کز کشته بر قصاب ریخت
هوش مصنوعی: اشک‌هایی که از چشمانم که به خاطر غم و درد می‌ریزد، در واقع همانند قطرات خونی است که از جانم بر زمین می‌ریزد و به دامانت می‌رسد. این اشک‌ها نشان‌دهنده‌ی رنج و اندوهی عمیق است که در دل دارم.
پسته و بادام سوی لب مبر کان چشم مست
نقل بزم امشب ز دلهای اولوالالباب ریخت
هوش مصنوعی: پسته و بادام را به سمت لب‌ها نبر، زیرا چشمان سرمست، داستان شب را از دل‌های حکمت‌آموزان بازگو می‌کند.
خفته بودم بر خس و خار درت ز اوراق گل
باد صبحم خارها در بستر سنجاب ریخت
هوش مصنوعی: در حالتی خواب بودم و بر روی علف و خار دراز کشیده بودم. در این حین، نسیم صبح گل‌ها را به بستر سنجاب پرتاب کرد.
بود پر جام دل جامی ز جلاب طرب
عشق تو بر جام او زد سنگ و آن جلاب ریخت
هوش مصنوعی: دل من پر از شادی و عشق توست، همان‌طور که یک جام پر از خوشی است. عشق تو به آن جام مثل سنگی می‌زند و آن شادی‌ای که در آن وجود دارد، به بیرون میریزد.