شمارهٔ ۲۱
ای برده رخت رونق گلها و سمنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
با داغ تو رفتند به خون غرقه کفنها
گفتهست به هر غنچه صبا وصف دهانت
ماندهست ز حیرت همه را باز دهنها
مشکل که بود روی خلاصی دل ما را
از زلف تو با این همه خمها و شکنها
با لذت آوارگی وادی عشقت
غربتزدگان را نشود میل وطنها
چون خامه به وصف خط تو خشک فرو ماند
جامی که شد انگشتنما در همه فنها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای برده رخت رونق گلها و سمنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
هوش مصنوعی: ای کسی که لباس زیبای گلها و سمنها را به همراه داری، پس دهن بسته و کمگوشهات در دل غنچه سخنان فراوانی پنهان دارد.
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
هوش مصنوعی: اگر درخت سرو نتواند با قامت تو رقابت کند، پس نمیتوانم مانند آب به زنجیر کشیده شده، به سمت چمنها حرکت کنم.
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
با داغ تو رفتند به خون غرقه کفنها
هوش مصنوعی: بیابان عدم به جایگاه گلها تبدیل شد، وقتی که شهیدان با غم فقدان تو رفتند و کفنها در خون آغشته شدند.
گفتهست به هر غنچه صبا وصف دهانت
ماندهست ز حیرت همه را باز دهنها
هوش مصنوعی: به زبانی ساده میتوان گفت: باد به هر گل نرمی گفته که چقدر زیباییٔ تو را تحسین میکنند و همه از شگفتی زیباییات دهان باز کردهاند.
مشکل که بود روی خلاصی دل ما را
از زلف تو با این همه خمها و شکنها
هوش مصنوعی: مشکل این است که دل ما نمیتواند از چنگ زلفهای تو رهایی یابد، با این همه خمها و پیچهایشان.
با لذت آوارگی وادی عشقت
غربتزدگان را نشود میل وطنها
هوش مصنوعی: در لذت آوارگی و دلباختگی به عشق تو، کسانی که از وطن خود دورند، هیچ تمایلی به بازگشت به سرزمینهای خود ندارند.
چون خامه به وصف خط تو خشک فرو ماند
جامی که شد انگشتنما در همه فنها
هوش مصنوعی: وقتی قلم در توصیف زیبایی خط تو ناتوان میماند، مانند جامی میشود که در همه هنرها برجسته و مورد توجه است.