گنجور

شمارهٔ ۲۰۹

بر فلک دوش از خروش من دل اختر بسوخت
شعله آهم چو پروانه ملک را پر بسوخت
روشنم شد کز چه رو فرهاد جا در سنگ ساخت
خانه را از آتش آهم چو بام و در بسوخت
زاهد از سوز غمت لب خشک و صوفی دیده تر
آه ازین آتش که چون زد شعله خشک و تر بسوخت
واعظ افسرده سوز عاشقان را منکر است
خواهمش روزی ز برق آه با منبر بسوخت
هر که را دل سوختی تنها نه او را سوختی
بلکه از سوز دلش صد بیدل دیگر بسوخت
خواب چون آید شب هجران چنین کز چشم و دل
شد مرا بالین به خون آغشته و بستر بسوخت
جامی از درد جدایی حسب حالی می نوشت
از قلم آتش علم بیرون زد و دفتر بسوخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر فلک دوش از خروش من دل اختر بسوخت
شعله آهم چو پروانه ملک را پر بسوخت
هوش مصنوعی: دیشب صدای من در آسمان طوری بلند شد که ستاره‌ها را به درد آورد و شعله آه من مانند پروانه‌ای بود که ملک را نیز می‌سوزاند.
روشنم شد کز چه رو فرهاد جا در سنگ ساخت
خانه را از آتش آهم چو بام و در بسوخت
هوش مصنوعی: متوجه شدم که فرهاد به چه دلیلی خانه‌ای در دل کوه ایجاد کرده است. آتش اشک‌های من همچون سقف و در این خانه را سوزانده است.
زاهد از سوز غمت لب خشک و صوفی دیده تر
آه ازین آتش که چون زد شعله خشک و تر بسوخت
هوش مصنوعی: زاهد به خاطر درد و رنج تو، لب‌هایش خشک شده و صوفی با چشمانی اشک‌آلود به تو نگاه می‌کند. آه اینکه این آتش چقدر سوزاننده است، زیرا هم چیزهای خشک و هم مرطوب را می‌سوزاند.
واعظ افسرده سوز عاشقان را منکر است
خواهمش روزی ز برق آه با منبر بسوخت
هوش مصنوعی: واعظی که همیشه غمگین است، عشق و سوز دل عاشقان را انکار می‌کند. روزی با صدای آهی که از دل من برمی‌خیزد، او را به آتش خواهد کشید.
هر که را دل سوختی تنها نه او را سوختی
بلکه از سوز دلش صد بیدل دیگر بسوخت
هوش مصنوعی: هر کسی که دلی را بشکنی، تنها آن فرد را ناراحت نکرده‌ای، بلکه از غم او، بسیاری دیگر هم رنج می‌برند.
خواب چون آید شب هجران چنین کز چشم و دل
شد مرا بالین به خون آغشته و بستر بسوخت
هوش مصنوعی: زمانی که خواب بر من چیره می‌شود در شبی که دلتنگی و جدایی حکمفرما است، چشمانم و دلم به گونه‌ای تسلیم شده‌اند که راحتی و آرامشم به شدت آسیب دیده و در خون غم آغشته شده است.
جامی از درد جدایی حسب حالی می نوشت
از قلم آتش علم بیرون زد و دفتر بسوخت
هوش مصنوعی: نوشته‌ای درباره درد جدایی می‌نوشت که نگاهی به حال خود داشت، ولی ناگهان قلمش که از آتش علم ساخته شده بود، شعله‌ور شد و دفترش را به آتش کشید.