شمارهٔ ۱۹۱
با خیال آن دو ابرو هر گهم خواب آمده ست
خوابگاه من چو چشمت طاق محراب آمده ست
هر کجا حال شب و بی خوابی خود گفته ام
زان فسانه خلق را رحم و تو را خواب آمده ست
ره به توحید مسبب کی برد عقل از رخت
چون ز زلفت بسته زنجیر اسباب آمده ست
گر تو را جنس وفا باید به شهر عشق جوی
کان متاع اندر دیار حسن نایاب آمده ست
خانه ما را مخواه امشب چراغ عاریت
کز در و دیوار این ویرانه مهتاب آمده ست
بس که رفته ست از دل گرمم به بالا تف خون
از نم آن سبزه وار چرخ سیراب آمده ست
هرگه افشرده ست جامی دلق تر دامان خویش
جای آب از دامن او باده ناب آمده ست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با خیال آن دو ابرو هر گهم خواب آمده ست
خوابگاه من چو چشمت طاق محراب آمده ست
هوش مصنوعی: با فکر و خیال آن دو ابرو، دائماً در خواب به سر میبرم. خوابگاه من مانند چشم تو به شکل طاق محرابی است.
هر کجا حال شب و بی خوابی خود گفته ام
زان فسانه خلق را رحم و تو را خواب آمده ست
هوش مصنوعی: هر جا که دربارهی شب و بیخوابیام صحبت کردهام، مردم به حالت من رحم کردهاند، اما تو که خواب هستی، متوجه این موضوع نشدهای.
ره به توحید مسبب کی برد عقل از رخت
چون ز زلفت بسته زنجیر اسباب آمده ست
هوش مصنوعی: عقل از درک توحید و یکتایی خداوند ناتوان است، چرا که مانند زنجیری به زلف تو گره خورده است و نمیتواند به مسیر حقیقت هدایت شود.
گر تو را جنس وفا باید به شهر عشق جوی
کان متاع اندر دیار حسن نایاب آمده ست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی وفا و صداقت را در عشق پیدا کنی، باید به سراغ جایی بروی که این نوع احساسات نادر و با ارزش است، زیرا در دنیای عشق، وفا مانند کالایی با ارزش و کمیاب به شمار میآید.
خانه ما را مخواه امشب چراغ عاریت
کز در و دیوار این ویرانه مهتاب آمده ست
هوش مصنوعی: امشب چیزی از ما نخواه، چرا که در این خانه خالی، نور مهتاب از در و دیوار وارد شده است و خود را به ما نشان میدهد.
بس که رفته ست از دل گرمم به بالا تف خون
از نم آن سبزه وار چرخ سیراب آمده ست
هوش مصنوعی: به خاطر عواطف و احساساتی که در دل من وجود دارد، از بیقراری و اضطراب، خونم به جوش آمده است، چون چرخش روزگار و سرسبزی طبیعت باعث شده که احساساتم به شدت تحت تاثیر قرار گیرد.
هرگه افشرده ست جامی دلق تر دامان خویش
جای آب از دامن او باده ناب آمده ست
هوش مصنوعی: هر بار که جامی پر شده، دلق یا لباسش را جمع کرده و جای آب را با باده ناب پر کرده است.